امروز اول ماه ذیقعده است...
میخواهیم چله بگیریم
چله ای همزمان با رفتن موسی به کوه طور
که او رفت و امتش را گذاشت و
امتش گوساله پرست شدند
اما ،موسای این زمان نرفت ، ما بیرونش کردیم و ادعای انتظار ظهورش را داریم
چله ای همزمان با حرکت ابا عبدالله
که درنهایت به عربا عربا منتهی شد
ومانیز حرکت کنیم نه بی امام
که وجودی و باطنی با امام غایبمان
شاید ما از غیبت درآییم
از امروز
درتمام گفته هایم
اول تامل و تفکر ...
امامم !!! بگویم ؟ نگویم؟ نمیدانم چه کنم ؟ امامم باش و دستم را بگیر
در دیده هایم
اول تامل و تفکر....
امامم!!! ایا صلاح من در دیدن هست ؟ نبینم بهتراست یا ببینم؟؟؟ امامم دستم را بگیر
درمشکلاتم ....
امامم!!!! مستاصلم ، درمانده ام ،اگر راه را نشانم ندهی ضعفم خرابم میکند . راضی نباش به خرابی یک شیعه
در دردهایم ...
امامم!!!! تحمل میکنم بخاطر تو، که درد من در برابر درد ها و فشارهای قلبی شما هیچ است . که درد من جسمی و زودگذر است و درد شما روحی وهمیشگی، که درد شما زجر گناهان و خرابیهای من است ودرد من سهل انگاری و قصورات خودم.
درشادیها....
امامم!!!! روا ندار که شادیهایم طغیان سرکشیهایم شود و معنویت را فدای لذتهایم کنم ..
از امروز چله بگیریم که دائم حضورش را حس کنیم وبه یاد اماممان باشیم شاید تا عید قربان ظهورش را هم...
چله از همین امروز اغاز شده است