![تقدیم به استاد تقدیم به استاد](usr/zxxx/gal152.jpg?13758932)
جهان پهلواناصفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو باد
بماناد نیرو به جان و تنت
رسا بادصافی سخن گفتنت
مرنجاد آن روی آزرمگین
مماناد آن خوی پاکی غمین
به توآفرین کسان پایدار
دعای عزیزان تو را یادگار
روانت پرستنده راستی
زبانتگریزنده از کاستی
دلت پر امید و تنت بی شکست
بماناد ای مرد پولاددست
که ازپشت بسیار سال دراز
که این در به امید بوده است باز
هلا رستم از راه بازآمدی
شکوفا جوان سرفراز آمدی
طلوع تو را خلق آیین گرفت
ز مهر تو این شهرآذین گرفت
که خورشید در شب درخشیده ای
دل گرم بر سنگ بخشیده ای
نبودی تو وهیچ امیدی نبود
شبان سیه را سپیدی نبود
نه سوسوی اختر نه چشم چراغ
نه ازچشمه آفتابی سراغ
فرو برده سر در گریبان همه
به گل سایه شمع پیچان همه
بهیاد تو بس عشق می باختند
همه قصه درد می ساختند
که رستم به افسون ز شهنامهرفت
نماند آتشی دود بر خامه رفت
جهان تیره شد رنگ پروا گرفت
به دل تخمهنیستی پا گرفت
به رخسار گل خون چو شبنم نشست
چه گلها که بر شاخه ترشکست
بدی آمد و نیکی از یاد برد
درخت گل سرخ را باد برد
هیاهوی مردانهکاهش گرفت
سراپرده عشق آتش گرفت
گر آوا در این شهر آرام بود
سرود شهیدانناکام بود
سمند بسی گرد از راه ماند
بسی بیژن مهر در چاه ماند
بسی خون بهتشت طلا رنگ خورد
بسی شیشه عمر بر سنگ خورد
سیاووش ها کشت افراسیاب
و لیکنتکانی نخورد آب از آب
دریغا ز رستم که در جوش نیست
مگر یاد خون سیاووش نیست؟
از این گونه گفتار بسیار بود
نبودی تو و گفتنه در کار بود
کنون ای گلامید بازآمده
به باغ تهی سروناز آمده
به یلدا شب خلق بیدار باش
به راهبزرگت هشیوار باش
که درتنگنا کوچه نام و ننگ
که خلق آوریده است در آندرنگ
تو آن شبرو ره گشاینده ای
یکی پیک پر شور آیندهای
بر این دشت تفکرده از آرزو
تویی چشمه چشم پر جست و جو
تو تنها گل رنج پرورده ای
که بالاگرفته برآورده ای
به شکرانه این باغ خوشبوی کن
تو از باغی ای گل بدان رویکن
کلاف نواهای از هم جدا
پی آفرین تو شد یک صدا
تو این رشته مهر پیوندکن
پریشیده دل ها به یک بند کن
که در هفت خوان دیو بسیار هست
شگفتی ددآدمی سار هست
به پیکار دیوان نیاز آیدت
چنان رشته ای چاره ساز آیدت
عزیزا ! نه من مرد رزم آورم
یکی شاعر دوستی پرورم
ز تو دل فروغ جوانی گرفت
سرودمره پهلوانی گرفت
ببخشا سخن گر درازا کشید
که مهرت عنان از کفمواکشید
درودم تو را باد و بدرود هم
یکی مانده بشنو تو از بیش و کم
که مردینه درتندی تیشه است
که در پاکی جان و اندیشه است
![استاد استاد](usr/zxxx/gal154.jpg?53937721)