فراموش کردم
رتبه کلی: 595


درباره من
ببین!
دکتری!
مهندسی!
خوشگلی!
خوش تیپی!
مایه داری!
اصلا آخرشی!
معرفت نداشته باشی، "مفت" نمی ارزی..
همین



برای مدتی شاید نباشم یا حداقلش اینه که کم بتونم بیام برا یه سریال شمالی قرار داد بستم باید برم - دوستون دارم - فعلا

................................
............................
.......................
.
.
.
.
.
.
.
کوله بارم بر دوش،سفری تا ته تنهایی محض،سازکم بامن گفت:هرکجا لرزیدی ،از سفر ترسیدی،تو بگو از ته دل،من خدا را دارم
.
.
.
.
.
.
چه خوب گناه هم حلال شده! اینروزهاکسی دروغ نمیگوید! دروغ راتایپ میکنند!
.
.
.
.
.
.
.
تنهایی خود را مقدس بدار
تا زمانی که چیزی مقدس تر از آن نیافته ای
در تنهایی خود بمان . . .
.
.
.
.
.
.
.
بعضیا چنان با تعجب ازم میپرسن یعنی تو دوست دختر نداری ؟؟؟ انگار روم سیا ... ( چیز ) ... ندارم....خخخخ
.
.
.
.
.
اگه کنترلت رو از دست دادی ، هیچ نگران نباش ، برو یکی دیگه بخر !


******************
**************
**********
******
***
*

کوچیک شما احسانم .
تو تنکابن بازیگری میخونم.
همین فعلا ...

ehsanrad871@yahoo.com

....

....

....

آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند

وب سایت دانشگامون بود یه وختی
www.sinema-paradizo.mihanblog.com
الکس من (zxxxz )    

توهمات فانتزی خودم 29 ( آقا بابام GLX خریده ... )

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۱۲ ساعت 13:10 بازدید کل: 507 بازدید امروز: 195
 

رفتیم خونه داییم خالم و خونوادش هم هستن. دختر خالم طفلی یه آرایش ساده در حد رژ و برق ناخن داره، بعد خواهر من کلی آرایش کرده و یه لاک و رژ صورتی جیغ هم زده. خالم برگشته جلو جمع به دخترش میگه: تو خجالت نمیکشی؟ اینم سر و وضعه تو داری؟ یه کم از دختر خالت یاد بگیر که چقدر سنگین و رنگین و خانومه!!!!
فکر کنم خالم کور رنگی داره

سرکلاس آسیب شناسی روانی، استاد هر بیماریه روانی ای رو که توضیح میداد من یاد یکی ازاعضای فامیل میفتادم {#}

 

بابانمیدونم این دهه هشتادیابامن چه مشکلی دارن دیروز دختر دایی ام(۸سالشه)اومد یه دونه به من پس گردنی زد هرچی خورده بودم بالا اوردم بلند شدم منم بزنمش دیدم تمام خانواده به من چپ چپ نگاه میکنن تازه اگه دستم بهش میخورد جوری گریه میکرد انگارازبرج ایفل افتاده {#}

 

عاقا بابام GLX خریده اومده میگه fruit ninja برام بریز
گفتم بابا نمیشه که این آندروید نیست
برگشته میگه این همه تلویزیون تبلیغ میکنه الکیه
گفتم فقط از جیب راحت در میاد این مزیتش فوق العادس
میگه مسخره میکنی
گفتم معلوم نیست
بعد زد دیگه مثله همیشه
دسته بزن داره باباممممم

 

 

چند شب پیش خالم و خانوادش اومدن خونه ی ما.
سا عت 1 رسیدن خونه ی ما.
منم داشتم فوتبال میدیم.
تیمم هم عقب بود حال و حوصله ی حرف زدن نداشتم.
خالم اومده میگه مهندس چی نگاه میکنی؟چرا ناراحتی؟(حالا بیخیال این که مثلا ندیده من چی میبینم)
گفتم:فوتبال خاله جان ، هیچی.
یه چند مین بعد دوباره پرسید مهندس نگفتی چی میبینی چرا ناراحتی؟
میخواستم بگم دارم اسب سواری نگاه میکنم رو یه اسب شرط بندی کردم اسبم باخته حالم گرفته هستش.
یعنی نمیدونم چی بگم

 

 

 

 

رفتم تو آشپزخونه یه بسته بیسکوئیت دیدم اومدم باز کنم بخوروم دیدم قیمت برای مصرف کننده زده : 75000 ریال !
بیسکوئیت رو بوسیدم گذاشتم رو کابینت عقب عقب اومدم بیرون !
اتفاق ِ دیگه دیدی بابام واسه 7 هزار و پونصد تومن زد منو کشت

 

 

 


دوستی نوشته بود حرف زدن با آدم بی منطق مثل نصب کردن ویندوز روی چرتکه می باشد من الآن دقیقا تو همون شرایط ام :
خو عزیز من....دلبندم.... تو که می دونی ما فقط یه کار میتونیم بکنیم اونم لایک کردنه واسه چی آخرش می نویسی :
تورو خدا یکی آدرس افق رو به من بده توش محو شم..
شما بگید اینا روشون ویندوز نصب میشه؟
عایا؟
خو لامصب توکه با یه لایک میتونی جواب منو بدی نمیتونی؟

 

 

 

رفته بودیم خونه ماردربزرگم ، بهش میگم مامان بزرگ کاپوچینو دارین؟
میگه کاپی چینو دیگه چیه؟!!
میگم ناخن گیر! ناخن گیر دارین؟
میگه خب مثل آدم بگو ناخن گیر می خوام حتما باید انگلیسیشو بگی
نه واقعا فک و فامیله ما داریم؟

 

 

 

تو چت به دختره میگم پینت بال رفتی؟
میگه آره. اکثر آهنگای جدیدشو دارم!!{#}

 

 

 

مـامـانم با خــودش : واااای یه نیــم سٍــت دیــدم خیـــلی خوشــگله (:
مــن :|
مـامـانم : کاشکــی برا مــن بود اون نیــم سٍــت ٍ (:
بـابـام :|
مـامـانم : خیــابون ٍ فُــلان ... مغـازه ی ٍ فُـلان ...
مــن و بـابـام :|
مـامـانم : یه انگشتـــرم دیـدم ... آخ چی میشــد برا مــن بود ... تو همــون مغـازَســت ...
بـابـام یه چشــمک واسه مـن زده که یَنـــی : آره ...
مــن : مــامــان ؟! فکــرات ُ بلنــد بلنــد می کنــی !
مـامـانم : ای وای ببخشیـــد ... چیـــزی نیــست گلـــم (: جفتتــون شنیــدین حالا ؟!
مــن و بـابـام : ^_^ شـــام چـــی داریــــم بــانــو ؟؟؟؟؟؟!
مـامـانم : هـــووووم ... سبــزی پلــو (:
مــن و بـابـام : دســتت درد نکــنه خــانومی (:
مـامـانم : مُخـــلصم (:
ســر ٍ میـــز ٍ شـام ...
مـامـانم : بهشــت زیر ٍ پای ٍ مــادراســت... احسان !
مــن :|
مـامـانم : و زن لبخــند ٍ زیبــای ٍ خــداست... سیــاوش !
بـابـام :|
مــامــانم : واااااااااای پت و مت روز ٍ زن نــزدیــکه ! به جـان ٍ ایمــان واسـم نخــرین شــام بی شــام تا اطلاع ٍ ثانــوی ... مگــه من بیکــارم واسه شـما غذا بپــزم ؟؟!
مــن و بـابـام : پخخخخخخخخ (:
ایمــان : وای مـامـان مــن واســت یه چی میخــرم تووپ اینـارو ولش کــن (:
مـامـانم : عسیـــسم ... چی ؟؟! یاد بگیــرین ...
ایمــان : قــورباغــه ... انقـد نازه ... (:
مـن و بـابـام : پخخخخخخخ (:
مـامـانم : ایمــان ... آخــرشی .. زحــمت میــوفتی !!
مــن و بـابـام و ایمـان : پخخخخخخخخ (:
مـامـانم : چــن روز بی غــذا مــوندین اونــوخ من می خنــدم (: بعــله !
مـامـان ٍ پر توقــع ٍ دارم مـــن ؟؟!!

 

 

 

دیروز بابام گفت میام باشگاتون ببینم چه جوریه بازیت.اومد کلی نشست. هفت هشت تا گل زدم.انگار نه انگار.تو همون حال و هوا جلو دروازه واساده بودم که کرنرو بزنن یکی از پشت سر زارت خورد بهم با مغز رفتم تو تیرک کلم اندازه گلابی باد کرد.از بازی اومدم بیرون آماده شدم که بریم.رفتیم خونه نشستم رو مبل مامانم اومد گفت وااااااای احسان چی شده؟بابام گفت دست و پا چلفتی الکی خودشو میزنه اینور و اونور.مامانمم شرو کرد دیگه که چرا مث آدم بازی نمیکنی؟این چه وضشه و یه یه ساعتی همین وضعیت بود.
آخه پدر من خوشت میاد منو تو همچین وضعیتی قرار بدی؟
تازه بهش می گم تو که بودی دیدی چرا الکی میگی؟میگه چون بودم دیدم اینو گفتم وگرنه که حرفتو باور میکیردم!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 

روز جمعه خیره سرمون کنار خونواده نشستیم ناهار بخوریم،دختر داییم (دهه هشتادی!5سالشه)برگشته میگه:تا برام اسب نخرین غذا نمیخورم!(الان کاملا سطح منطقشو درک کردین یا بیشتر توضیح بدم!!؟)بعد هرچی گفتیم بابا اسب گندس!تو خونه و اتاقه تو جانمیشه..نفهمید!
حالا مادر خونواده رو حال کن:دخترم...عزیزم..اسب میدونی چقده..!؟احسان رو نگا...نوزادش اندازه احسانه!فرقش با پسر عمت اینه ک دم داره:-/
من: >:(
مادرم: B-)
دختر داییم: 0:)
سازمان حمایت از حیوانات: :-S
خو مادره گلم ینی تنها فرق پسر 22 سالت با نوزاده اسب دمه!!!!؟
بعدم برگشته میگه از احسان یاد بگیر عزیزم ببین غذاشو میخوره...الان میشه اندازه ی مادره اسبه..!!!:(((
الان وضعی دارم که اگه البوم بدم بیرون طرفدارام از طرفدارای تایلراسویلف بیشتر میشه!!!

 

 

 

به این که یکی زیاد بهم خیره بشه حساسم.یه روز مادربزرگم داشت همینجوری بهم خیره نگاه میکرد منم داشتم تلویزیون نگاه میکردم.بهش گفتم توروخدا اینجوری نگام نکن بجان بچم عصبی میشم.رفته یکم اونورتر نشسته دستشو گرفته جلو صورتش ازلای انگشتاش گوشه چشمی بهم نگاه میکنه جوری که مثلا من نفهمم.این مادربزرگه ماداریم عایا یا گارآگاه گَجِت عایا؟!؟!؟!؟!؟

 

 

مامانم ماشینشو پلاک نکرده بود سر چهار راه پلیسه میخواست جلومونو بگیره جریممون کنه مامانم به من میگه اگه خواست جریمه کنه تو پلاکو ور دار منم گاز میدم در ریم کاری نمیتونه بکنه ک
عایا بد آموزی برای بچه کار خوبیست؟{#}

 

 

 

دیروز مامانم خونه خالم بود قرار بود بابام شام درست کنه.دراز کشیده بودم روی مبل نگاش میکردم دیدم قاشق رب میزنه توی روغن؛رغنو میرنه توی زرد چوبه......
بهش گفتم بابا اگه به مامان نگفتم چه کثیف کاری کردی.......
بابا: به مامانت نگیا........
من : میگم.......
بابا : جون من به مامانت نگو خودم تمیز میکنم.....
من : راه نداره میگم......
بابا : پسرم پاشو کیف پولمو بیار بهت پول بدم فردا قراره با دوستات بری بیرون همراهت باشه....
من : من پول لازم ندارم به مامان میگم میخواستی رشوه بدی....
یه دفعه در باز شد مامانم اومد تو یک ساعتی گذشت هی بابامو چپ چپ نگاه میکردم میخندیدم بیچاره قلبش داشت مثل گنجشک میزد.مثل زندانیهایی بود که منتظر حکم اعدام موندن یه دفعه داد زد پدر سگ بگو راحتم کن......
وای جاتون خالی یعنی منو خواهرم داشتیم فرشو گاز میزدیم......
آخه این بابای زن ذلیله من دارم؟؟؟؟؟؟؟
عایا مامانم انقدر ترسناکه؟؟؟؟؟؟؟؟
اونایی که باباشونو دوست دارن بزنن لایکو

 

 

 

خانومه اومده دم در ک گودزیلاتون لپ بچمون سوزونده....
لازمه بگم لپش انگار سرب داغ ریختن روش
حالا من ب گودزیلا:
تو این کارو کردی؟
گودزیلا:آره..... خوب کاریش کردم بچه پروو رو!
من:چجوری لپشو اینجوری کردی؟
گودزیلا:یه لیوان فلزی هس ک بهم دادین باهاش آب بخورم!
من:خب ک چی؟
گودزیلا:رفتم گذاشتمش رو بخاری خوب ک داغ شد چسبوندم ب لپش!
من:0-o
چرا؟؟؟؟
گودزیلا:ب خواهرم فحش داد!
ن شما بگین گودزیلای غیرتی انتقام بگیره ما داریم؟؟

 

 

 


عموم نگهبان جایی هست که توش کار میکنه (در ضمن بی سواد هم هست) دو ماه پیش بهم گفت باید کامپیوتر یاد بگیره، محل کارش اجبار کردن، به من گفت که برم بهش کامپیوتر یاد بدم (آخه رشتم کامپیوتره) عاقا ما یه مدت بهش کامپیوتر یاد دادیم بعد چون پرینتر و اسکنر و ... نداشت گفتش که برم محل کارش تا بهش یاد بدم منم رفتم داشتم بهش کامپیوتر یاد میدام که یهو رئیسش اومد داخل اتاق بعد در عین ناباوری دیدم عموم داره بهم توضیح میده که چطوری با کامپیوتر کار کنم منو میگی همچین خجالت کشیدم رئیسش چپ چپ نگاهم کرد که من مردم از خجالت آخه اینم عموست که من دارم؟؟؟

 

 

 

 

راهرو دانشگاه


عین واقعیته !
درسته واقعیت تلخه ولی بعضی اوقات شیرین و خنده داره

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۲/۱۲ - ۱۳:۱۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)