فراموش کردم
رتبه کلی: 2404


درباره من
آلبر کامو :
خدا به انسان می گوید :
من خانه هستم .. ، در بزن .
با هم چای میخوریم و گپ میزنیم
تو سبُک میشوی ..و ..
و من نظرم را در مورد تو عوض میکنم
و کاری میکنم تا دلت گرم شود .
لازم نیست سر سجادۀ نماز باشی
می توانی همانطور که در حال چای خوردن هستی با من حرف بزنی
یا .. همانطور که در حال گوش دادن به موسیقی هستی
منهم از موزیک خوشم می آید
خودم به انسانها آموزش داده ام بنوازند ،
به بعضی از آنها الهام کردم چگونه ساز های متفاوت بسازند
و نغمه های شورانگیز از آن بیرون بکشند ،
با رقص هم مخالف نیستم .
ببین پروانه ها چگونه می رقصند .
گُل در حال رقص است .
ابرها درحال رقصند.
به کودکان نگاه کن ، پاک و معصومند و مدام درحال رقصند.
گاهی خدا می گوید : مزاحم نیستی
در بزن با هم یک چای بنوشیم و گپ بزنیم ...
جلوی من حرکت نکن من پیروی نمی کنم...
پشت سر من حرکت نکن من رهبری نمی کنم...
تنها کنارم قدم بزن و دوستم باش...
زینبم من (zymm )    

سلام

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۷/۰۹ ساعت 08:59 بازدید کل: 194 بازدید امروز: 192
 

 

صبح ات بخیر شاعر لبخند های شهر
آیینه های شعر تو در جای جای شهر


با دستهای آبی تان سبز میشود
گل واژه های زرد غزل در صدای شهر


رنگین کمان هر غزلت وصل می کند
دل را به پشت پنجره انتهای شهر


شب ها کسی که از دلتان رد نمیشود
حک می شود به دفترتان ، ردپای شهر


گاهی برای شعر شما آه می کشد
مردی غریب و گمشده در ماجرای شهر


یک کوله بار بسته و یک انتظار سرد
در ازدحام مردم بی اعتنای شهر


بغضی به روی شیشه و یک کوپه بی کسی
دستی بدون بدرقه آشنای شهر


دیوارهای ساکت شهر و ... صدای سوت...
صبح ات بخیر شاعر لبخند های شــــهر...

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۷/۰۹ - ۰۸:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)