مبنای فکری ارد
مبنای فکری او همان مبنای فکری حزب باد است که در دهه 80 تاسیس شد و این مساله از مقایسه آثار و سخنان او با حزب باد کاملا هویداست. مبنای اندیشه آنان به اصطلاح عوام الکی خوشی است. این که بگوییم زندگی را دریاب، دم را غنیمت شمار، شاد باش، ناراحتیها را رها کن، به مشکلات توجه نکن، ... . مبنایی که در تعارض آشکار با حکمای واقعی اعم از اسلامی و غیر اسلامی است. این شخص در کنار این مبنا یک وطنپرست تمام عیار نیز هست که علیرغم این که خود را بزرگترین فیلسوف جهان میداند، تفاوت بین وطن را که از اعتباریات است با موجودات حقیقی نمیداند و برای این اعتبار فلسفی و البته شرعی حقیقتی عجیب قائل شده است!
در نوشتههای این شخص هیچ بویی از اسلام که هیچ، از دین و پیامبر و حتی خدا دیده نمیشود. چگونه میتوان بدون برنامه الهی که همان دین است و یا حتی بدون توجه به مبدا پیدایش موجودات که همان واجب به اصطلاح فلاسفه و یا خدا به اصطلاح دین است، به سعادت رسید؟!
برخی جملات ارد
صرف نظر از این که حکیم ساختار مشخصی دارد و چنین شخصی از نظر اصطلاح علمی و تخصصی رایج بین فلاسفه حکیم نیست، محتوای جملات وی نیز از نظر مبانی عقلی و فلسفی و نیز دینی و الهی غلط است. متاسفانه وی این جملات را در قالبی ادبی و به ظاهر زیبا به جوانان غافل داده و آنان در اوج غفلت و بیخبری به وی متمایل شدهاند به این گمان که او واقعا حکیم است!
در ادامه این نوشتار رد مختصری بر جملات وی ذکر میشود و رد تفصیلی به مجالات دیگر واکذار خواهد شد.
«دلدادگی به میهن نشان پاکی روان آدمی است». «ستایشگران میهن زنان و مردان آزادهاند».
رد ارزش میهن به صورت فی نفسه گذشت. طبیعتا نمیتوان هم یک اسرائیلی را دارای پاکی روان و آزاده دانست و هم یک فلسطینی را با توجه به این که هر دو دلداده و ستایشگر وطن خود هستند.
«محبوبیت نزد افکار عمومی بزرگترین ثروت برای هر آدم است».
با این حساب در حال حاضر بازیگران هالیوود خوشبختترین مردمند! آیا خداوند ما را خلق کرده تا به معروفیت و محبوبیت برسیم و یا مطابق با آیه و روایت ما را آفریده تا به معرفت او برسیم؟!
«اگر پایکوبی و شادی نباشد، جهان را ارزش زیستن نیست. چراغ جشن و بزم را همواره فروزان نگه داریم».
آیا ما آفریده شدهایم تا به حقیقت جهان هستی برسیم یا مانند حیوانات به عیش و نوش بپردازیم؟! خوب است بدانیم که فلاسفه واقعی در تعریف انسان میگویند حیوان ناطق. بدین ترتیب تفاوت انسان با حیوان در ناطقیت به معنای تعقل اوست. این مطلب را عرفا از جمله مولوی نیز در اشعار خود گفتهاند و در آیات و روایت نیز هدف خلقت معرفت خدا دانسته شده است. یعنی فلسفه، عرفان و شریعت یک چیز میگویند و این شخص چیزی دیگر! به راستی انسان عاقل اهل فکر کدام را میپذیرد؟! مخاطب چنین جملهای به نظر میرسد حیوانات هستند تا انسانها!
«خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید».
آیا اگر کسی علیه یک مکتب فکری منحرف مانند شیطانپرستی موضع بگیرد تا دیگران را از گمراهی نجات دهد، خوار شده است؟! آیا واقعا انسان عاقل منصف به این مطلب تن میدهد؟!
روش کار ارد
روش کار این شخص نیز همانند نویسنده ضد دین پائولو کوئیلو است که جملات غلط آمیخته به درست را با زبانی زیبا بیان میکند و مخاطب ناآگاه را تحت تاثیر خود قرار میدهد. این به اصطلاح حکیم کسی است که برای جملات راستنمای خود هیچ دلیلی را نیز بیان نمیکند. در حالی که اصل کار فلسفی استدلال است و باید برای هر سخنی دلیل عقلی آورد. در حالی که مخاطبین ناآگاه این شخص بدون هیچ دلیلی تنها به صرف این که از جملات او خوششان آمده است، آنها را میپذیرند.
هشدار برای مس,ولان
عجیب آن است که این شخص در دانشگاهها نیز نفوذ کرده و سخنرانی داشته است و عجیبتر آن که جمهوری اسلامی نه تنها سایت او را فیلتر نکرده، بلکه از او در شبکه جام جم نیز برای صحبت کردن دعوت کرده است!
به هر حال سردمداران فرهنگی کشور باید خطر این کوئیلوی ایرانی را جدی بگیرند که سخت در حال جمعآوری هوادار است و به دلیل ملاقات حضوری با افراد، تبلیغات گسترده و مشاوره تلفنی و حضوری میتواند به مراتب خطرناکتر از نسخه خارجی کوئیلو باشد!