 |
رتبه کلی: 5621
|
|
درباره من سلام
یک شهروند میانه ای هستم. اسمم زیاد مهم نیست. .
از مطالب به درد بخور مخصوصا در رابطه با مسائل اجتماعی میانه ومسائل کلی سیاسی استقبال می کنم.
و البته نظر میدم
درضمن به ادبیات مخصوصا متون کوتاه هم علاقه دارم.
|
بازی خدا و یک عروسک گلی
واژه ای نبود و هیچ کسشعری از خدا نخوانده بودتا که او مرا برای بازی خودشانتخاب کرد***توی گوش من یواش گفت:تو دعای کوچک منیبعد هم مرامستجاب کرد***پرده ها کنار رفتخود به خودبا شروع بازی خداعشق افتتاح شد***سالهاستاسم بازی من و خدازندگی ستهیچ چیزمثل بازی قشنگ ماعجیب نیستبازی یی که ساده است و سختمثل بازی ب...
تاریخ درج:
۹۵/۰۷/۲۲ - ۱۰:۴۰ 1 نظر , 103
بازدید
بساط شیطان
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب میفروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر میخواستند.توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت، جاهطلبی و ... هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی می...
تاریخ درج:
۹۲/۰۷/۱۱ - ۱۸:۰۴ 9 نظر , 161
بازدید
تربیت فرزند
خاطره ای از آرون گاندی
دکتر آرون گاندی، نوۀ مهاتما گاندی و مؤسّس مؤسّسۀ "ام کی گاندی برای عدم خشونت"، داستان زیر را به عنوان نمونه ای از عدم خشونت والدین در تربیت فرزند بیان میکند:
شانزده ساله بودم و با پدر و مادرم در مؤسّسه ای که پدربزرگم در فاصلۀ هجده مایلی دِربِن (Durban)، در افری...
تاریخ درج:
۹۲/۰۵/۱۳ - ۰۹:۲۳ 8 نظر , 155
بازدید
باران من
باران من ،
یک فرشته کوچک و مهربان است،به زمین که می آید، با سرپنجه های مهربانش غباراز گلبرگهای یاس می روبد ، طراوت و فرح ایزدی به زمین می پاشد، و روح زندگی را تجدید می کند.
او رسول لطف و رحمت خدا است، و به اشاره از مهربانی خدا می گوید.
که خدا منتظر توست،
و اینک زمان دعاست، می توانی امی...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۶ - ۱۱:۴۳ 10 نظر , 283
بازدید
شما چطور ؟ باخدا نسبتی دارید(تکراریه اما ارزش تکرار داره)
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.
پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید سرمای برفهای کف پیادهرو
کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه میکرد.
در نگاهش چیزی موج میزد، انگاری که با نگاهش ، نداشتههاش رو از خدا طلب می...
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۰۵ - ۰۹:۱۶ 6 نظر , 312
بازدید
راه بهشت
مردي با اسب و سگش در جادهاي راه ميرفتند
هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقهاي فرود آمد و آنها را كشت
اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت
گاهي مدتها طول ميكشد تا مردهها به شرايط جديد خودشان پي ببرند پياده روي درازي بود،تپه بلندي بود
...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۸ - ۱۳:۱۴ 4 نظر , 360
بازدید
نفس خدا
بارش زیادی سنگین بود و سربالایی سخت. دانه گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد. نفس نفس میزد. اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید ، کسی او را نمی دید.دانه روی شانه های کوچکش سر خورد و افتاد.خدا دانه گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم ، نفس خداست.مورچه ، دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گ...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۴ - ۱۷:۲۵ 4 نظر , 422
بازدید
مصلحت خداوند
سال های بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت
>وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست.
>روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود
>گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماس...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۳ - ۱۰:۲۸ 4 نظر , 418
بازدید
اسکندر
می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گویدکتاب هایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و . . . .
اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران پاسخ می دهد:
«نیازی به چنین کاری نیس...
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۳ - ۰۹:۵۷ 3 نظر , 367
بازدید
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
|