فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3343


درباره من
به نام خدا خالق انسان......
به نام انسان خالق غم ها.....
به نام غم هابه وجوداورنده ی اشک ها.....................
به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها........................
به نام قلب ها ایجادگرعشق.....
وبه نام عشق زیباترین خطای انسان...............


**********************************************
**********************************************


اسمم امین،اهل اصفهان،عاشق دستهای بارفاقتم ولیست سیاه من همیشه خالیست؛حتی برای شما دشمن عزیز.......


**********************************************

امروز برای من شرابی ای عشق / هرچند که از پایه خرابی ای عشق
یک لحظه اگر حال خوشی می بخشی / یک عمر برای دل عذابی ای عشق

========================================
تو را به پنج چیز سفارش می کنم : اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ،
اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ،
و اگر نکوهشت کنند ، بیتابی مکن . حضرت امام محمد باقر (ع)

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
ترسم انروز بیایی که نباشد جسدم،کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم،لب ان کوزه بسازد ز خاک لب من،بی خبر لب بگزاری به لبان جسدم..................

$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
خواستم تو قلبت خونه کنم دیدم اونجا زمینش گرونه ما فقیر فقرا تو چشمات چادر میزنیم.............
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یک رنج و در دیگری شادی زندگی می کند.

نباید زیاد بلند خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود.


کار ثواب..!!*خیلی جالبه!!*
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد ودر همان نقطه مجدداً زمین خورد!او دوباره ب...
تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۲۴ - ۱۰:۰۴ ( 0 نظر , 188 بازدید )
"داستـان خلقـت زن..."(حتما بخونید) - انجمن داستان کوتاه
   وقتی یک خانم سوالی از شما میپرسد  بهتر است حقیقت را به او بگوییدچون احتمالا به این دلیل سوال را میپرسد کهجوابش را از قبل میداند!!!------------------------------------------------------------"داستـان خلقـت زن..."  از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت. ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۲۴ - ۰۹:۵۷ ( 0 نظر , 199 بازدید )
ع ش ق یعنی چه؟؟؟؟؟
     دختری کنجکاو می پرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟ دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است رهروی گفت: کوچه ای بن بست سالکی گفت: ر...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۷ - ۰۸:۰۹ ( 2 نظر , 369 بازدید )
باز سازی دنیا.....
   پدر روزنامه مي خواند. اماپسر کوچکش مدام مزاحمش مي شد. حوصله پدر سر رفت        و صفحه اي از روزنامه را که نقشه جهان را نمايش مي داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. ­بيا ! کاري برايت دارم.  يک نقشه دنيا به تو مي دهم. ببينم مي ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۲۰:۵۹ ( 18 نظر , 573 بازدید )
محکمه الهی....
يه شب که من حسابي خسته بودم همينجوري چشماموبسته بودم سياهي چشام يه لحظه سرخورد مثه مرده ها خوابم برد تو خواب ديدم محشر کبري شده محکمه الهي برپاشده خدانشسته مردم از مردوزن رديف رديف مقابلش وايسادن چرکته گذاشته و حساب ميکنه به بنده هاش خطاب مطاب ميکنه ميگه چرا اينهمه لج ميکنين راهتونو بيخودي کج...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۲۰:۵۱ ( 5 نظر , 436 بازدید )
چقدر سخته........
چقدر سخته که عشقت رو به روت باشه نتونی همصداش باشی چقدر سخته که یک دنیا بها باشی نتونی که رها باشی چقدر سخته که بارونی بشی هرشب نتونی آسمون باشی چقدر سخته که زندونی بمونی بی درودیوار نتونی همزبون باشی چه بدبخته قناری که بخونه اما رویاش حسه بیرونه چه بدبخته گلی که مونده توگلدون...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۲۰:۳۲ ( 5 نظر , 433 بازدید )
یک داستان واقعی در ژاپن....!!!
 شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می   کرد.خانه های ژاپنی دارایفضایی خالی بین دیوارهای   چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیواردر بین   آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده   است.دلش سوخت و یک لحظه ک...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۲ - ۲۰:۲۴ ( 4 نظر , 354 بازدید )
7%.....
یک مردِ ، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟" خداوند آن مرد  را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنق...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۱ - ۰۲:۵۱ ( 14 نظر , 166 بازدید )
کبوتربازعاشق.....
   يكي بود ، يكي نبود . زير گنبد كبود . يه جايي توي همين شهرهاي شلوغ ما … توي يه محله يه كبوترباز بود كه عاشق كفترش بود . صبح و ظهر و شبش را روي بام كنار كبوترهاش مي گذروند . همه فكر و ذكر و همّ و غمش كبوترهاش بودن . مردم تنگ نظر محله كه فكر مي كردن اون براي ديد زدن خونه هاي ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۱ - ۰۲:۴۹ ( 6 نظر , 452 بازدید )
بندگی راستین....
 جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد . رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت . مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت ، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد...
تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۱۱ - ۰۲:۴۴ ( 8 نظر , 336 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)