سلام میخوام درمورد داستان زندگی خودم بگم 13سالم بود بایک دختری رفیق شدم دوستش داشتم اونم عاشق من بود خلاصه یک سال از رفاقت ما می گذشت وروز به روز عاشقتر میشدیم تو این یک سال حتی دستم بهش نخورد ولمسش نکردم باهم بیرون میرفتیم میگفتیم میخندیدند حتی مامانم هم میدونستن خلاصه سه سال گذشت روز تولدم ب...
تاریخ درج:
۹۴/۰۹/۱۳ - ۲۱:۴۳ 2 نظر , 155
بازدید