دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسوییم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را ناز کنان سرمه کشیدم
افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم
گفتم به خوذ آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۶ - ۲۱:۵۸
( 6 نظر , 142
بازدید )