زندگی ترکان/ ص ۳۹۵
ترکها نان یا غذای سنگین و غلیظ نمی خورند بلکه خوراک مخصوصی دارند که آن را از چیزی شبیه ارزن که دوقی نامیده می شود درست می کنند. نخست آب را جوشانیده و آنگاه قدری دوقی در آن می ریزند. و اگر گوشت داشته باشند آن را ریز ریز کرده با آن می پزند پس از طبخ...روی آن قدری ماست می ریرند و می خورند. و پس از صرف غذا مقداری شیر مادیان یا قمیز می نوشند.
مجار / ص ۴۰۰
به سوی ماجر(مجار) که یکی از بزرگترین و بهترین شهرهای ترکان بود رهسپار شدم این شهر روی نهر بزرگی قرار گرفته است و باغ و میوه فراوان دارد. در این شهر در خانقاه شیخ محمد بطائحی منزل کردیم در خانقاه مذبور هفتاد نفر از دراویش عرب و فارس و ترک و روم برخی متاهل و برخی مجرد زندگی می کنند. نماز جمعه را در این شهر بجا آوردیم پس از از نماز واعظی به نام عزالدین بر منبر رفت وی از فقها و فضلای بخارا بود.
مقام زن در میان ترکان/ ۴۰۱
چیزی که در این بلاد مایه تعجب فراوان بود احترامی بود که درباره زنان خود داشتند. مقام زن در میان این مردم بالاتر از مقام مرد بود. اولین باری که زنان آن نواحی را دیدم به هنگام حرکت از قرم بود... سراپای ارابه با روپوش کبود رنگ عالی تزئین گردیده و پنجره آن باز بود. پیش روی خاتون چهار کنیز بسیار خوشگل با لباس های فاخر نشسته بودند ... چون خاتون به منزل امیر نزدیک شد از ارابه فرود آمد... امیر در پیش پای خاتون برخواست و سلام کرد و او را در کنار خود نشاند و کنیرکان خاتون را در میان گرفتند. آنگاه قمیز آوردند، خاتون قدحی ریخت و به دوزانو در برابر امیر نشسته قدح را به دست او داد...زنان بازاریان و مردم متوسط را هم دیدم که معمولا هرکدام بر ارابه ای سوارند و سه چهار کنیز دارند.
مسافرت به بلغار/ ص ۴۱۰
من مطالبی راجع به بلغار شنیده بود لذا تصمیم گرفتم به آنجا نیز بروم تا ببینم کمترین حد کوتاهی شبها و یا کوتاهی روزها چگونه است....
خوارزم/ ص ۴۳۴
خوارزم زیباترین و بزرگترین و مهمترین و معتبرترین شهرهای ترکان است. بازارهای خوب و کوچه های وسیع و عمارت های بسیار و محاسن بیشمار دارد. شهر از کثرت جمعیت بسان دریا موج میزند. روزی سوار اسب شدم و به بازار رفتم در وسط بازار دچار ازدحام شدم زیادی جمعیت به درجه ای رسید که من نتوانستم رد بشوم, خواستم برگردم باز هم از کثرت ازدحام قادر نشدم و همانجا متحیر ماندم. .... من در همه دنیا مردمی خوشخوتر و رادمردتر و غریب نوازتر از اهل خوارزم ندیدم.
جنگ ترکان با مغولان ص ۴۴۳
جلال الدین سنجر سلطان خوارزم و خراسان و ماورالنهر بود شوکت و نیرویی عظیم داشت. چنگیز از او بیمناک بود و کناره میگرفت و متعرض او نمی شد..... جلالدین خود به مقابله سپاه تاتار رفت و میان آنها جنگ در گرفت که تاریخ اسلام نظیر آن را به خود ندیده. سرانجام کار به جای کشید که چنگیز بر تمام ماورالنهر چیره گشت و بخارا و سمرقند را به خاک و خون کشید.