مرگ یک فرشته
تو چشای یک فرشته / می چکه اشکای بارون
می ریزه سقف نگاهش / می باره خسته و آروم
مثه یه قلب شکسته
غصه مهمون چشاشه
هنوزم عطر نفس هاش
رنگ غمگینه یه آهه
می سوزه مثل یه شعله / کاری با هیشکی نداره
توی دنیای شلوغی / دخترک بی کس و کاره
&nbs...
به اسم مادر
تاریخ درج:
۹۳/۰۲/۰۹ - ۲۳:۳۹ 34 نظر , 408
بازدید
داستان عاشقانه( توروخدا بخونش اشکت در میاد)
بار اول که دیدمش تو کوچه بود
یه لباس گل گلی تنش بود
با موهای بلند وخرمایی
اومد طرفم وگفت
داداشی ؟!
میای باهم بازی کنی ؟ !
بیا دیگه...
از چشمای نازش التماس میبارید
خیلی کوچیک بودم اما دلم لرزید
همون یه نگاه اول عاشقش ...
عکس های جدید بازیگران ایرانی (سری 41)
رضا صادقی با قرار دادن این عکس از تیارا نوشت:وقتی بچه بودم نمیفهمیدم نگرانی پدرم رو وقتی مریض میشدم … رسما حاج عباس دیوانه میشد ماها اخ میگفتیم … حالا که تیارا سرماخورده میفهمم یعنی چی دیونه شدن …. براش دعا...
Reza_sayyadi
تاریخ درج:
۹۳/۰۳/۲۵ - ۱۱:۴۵ 16 نظر , 376
بازدید
» تصاویر پارکور دختران در تهران
پارکور (به فرانسوی: Parkour) یا هنر جابجایی (به فرانسوی: L’art du déplacement) یا شهرنوردی به
پیشنهاد گروه رها یک راه نوین برای تعامل با محیط اطراف فقط با استفاده از تواناییهای انسان است. داوید بل،
بنیانگذار پارکور در ...
Reza_sayyadi
تاریخ درج:
۹۳/۰۳/۲۵ - ۱۲:۱۱ 16 نظر , 192
بازدید
جنجال بدحجابی بازیگران در جشن حافظ + تصاویر
مراسم چهاردهمین جشن سینمایی-تلویزیونی حافظ با حضور چشمگیر سینماگران و اهالی رسانه و مردم برگزار شد.
جشنی که به واسطه نوع تیپ و پوشش برخی بازیگران زن حاضر در آن، واکنش هایی را از سوی برخی سایت ها و رسانه های اصولگرا را به دنبال داشت.
سایت مشر...
Reza_sayyadi
تاریخ درج:
۹۳/۰۳/۲۵ - ۱۴:۰۶ 27 نظر , 381
بازدید
چگونه می توانید مهماندار شوید
با سلام مجدد خدمت شما کاربران و همشهریان گرامی
سوالات متعدد شما عزیزان درمورد مهمانداری باعث شد در این مورد نیز
مطلب بگذارم.
اطلاعات شخص خودم بسیار کم بودبه همین دلیل با معاونت آموزش شرکت
هواپیمایی ایران ایر (کاپیتان محمدی)
که از دوستان بنده هستند صحبت کرده
و اطل...
روی خاک باغچه خزیده بود و خودش را به درخت سرو رسانده بود. محکم به تنه درخت چسبیده بود و بالا می رفت. از بین همه شاخه های گل پیچک فقط آن شاخه،خودش را به درخت رسانده بود. هر روز بالا و بالاتر می رفت و به آسمان خدا نزدیکتر می شد.من به شاخه گل پیچک خیره می شدم و او با گل های قشنگش با من ...