هیـــــــــــــــــس کمی آرامتــــــــــــر تنهــــــــا شو بی صدا تر بشکـــــــــــــــن آهسته تر سراغش را بگیـــــــــــــر ممکن است بیــــــــــدار شود وجـــــــــــــــــدان نداشتـــــــــــــــــه اش ...

آهای تویی که جای منو گرفتی!!! یادت باشه : . . . . . . . . . . . . خیلی پاستیل دوست داره ... هی بهش نگو این کارو کن ؛اون کارو کن, عصبی میشه .... وقتی مریضه حالشو بپرس دوس داره بدونه نگرانشی ... چیزی را تکرار نکن بدش میاد , نصیحتش نکنی ی وقتا دو...

ببین... دلخوری، باش... عصبانی هستی، باش... قهری، باش... هر چی می خوای باشی باش.. . ولی حق نداری با من حرف نزنی... فـهمیـدی...؟ (خسرو شکیبایی)...

اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است تب می کنم عرق می کنم میلرزم جان می دهم هزار بار می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو تا بگویم دوستت دارم اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم و ...

برگرد و دنیا را غافلگیر کن من حتی با خدا هم شرط بسته ام با من بمان ان ها که رفتنشان را طاقت اوردم تو نبودند.. گاهی دلم فقط با تو ارام میشود.... بگو این گاهی ها تورا از کجا بیاورم!؟؟ نیا باران عاشقانه اش نکن من و او ما نشدیم........

وایسا پایین نرو یه چیزی... من حالم بده.. دلم شورش کرده..بی تابی میکنه... داره جووون میکنه... اخه صبح قرار دارم،.... تو بهشت زهرا با همه ی وجودم قرار دارم اما این مشکله شماها نیست...نمیخوام ناراحتتون کنم... امشب نیاید... در جوابه کسی که پیش خودش میگه اگه نمیخوای ناراحتمون کنی مرض داری مینوی...

یادته بهت میگفتم اگه تو بری میمیرم حالا تو رفتی و نیستی پس چرا من نمیمیرم؟ چرا هستم؟چرا موندم؟چجوری طاقت میارم؟  ...

قلب عزیز.. ساکت باش و دیگه حرف نزن همین که خون پمپاژ کنی کافیست.. اگر هم خسته شدی اجباری نیست به ادامه ی کار......

مسافره بی بدرقه ی من.. انقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم.. باز به غیرت چشمانم..قطره ابی پشت سرت ریختند... دلم را تهدید کرده ام که اگر باز بی تابی ات را بکند میدهم دوباره بسوزانیش... دلم برایت تنگ میشود... میخواهم به سراغت بیایم... اما..نه.. دلتنگی دلیل خوبی...

مگر چند بار به دنیا امده ایم که اینهمه میمیرییم؟؟...

احساس است لعنتی مزرعه که نیست هی شخمش میزنی.......

اجازه میدهی گاهی خوابت را ببینم؟؟!! فقط خوابت......

تنها بودن قدرت میخواهد و این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمیگذارم.....

مادرم ببخش...درد بدن بهانه بود.. کسی رهایم کرده بود که هق هق هایم اشکت را دراورد.....

تو نیستی و من به عکس هایت مینگرم... این همان تنفس مصنوعیست.......

به روزگار بگویید اسباب بازی هایش ادمند... میشکنند...آرام تر......

شرمنده کرده ای..گاهی در خواب به من سر میزنی......

احساس میکنم دنیا خالیست..مگر تو چند نفر بودی؟... ...

حوصله ی عوض کردن صدایم را ندارم به همین سادگی مدتهاست که با تلفنم به کسی زنگ نزدم حتی تلفنم را هم جواب نمی دهم چون قبل از برداشتن تلفن باید صدایم را عوض کنم و کمی شادترش کنم و من حوصله عوض کردن صدایم را ند...

بعضی وقتا ادم تو زندگی خودش ته میکشه و فقط به وساطت زندگی دیگران زندگی میکنه... نه که دلش بخوادا..نه..بااید زندگی کنه..این یه اجباره... به خودت اهمیت بده..وگرنه لا به لای زندگی از بین میری... یک بار مردن جوابه نابودیای لحظه به لحظه ی تورو نمیده......

بعضی وقتا از شدت دلتنگی گریه که هیچ..دلت میخواهد هااای هااای بمیری.... ...

از من نشانی نپرس... من خود گم شده ام.... ...

انان که مارا از دوستی با جنس مخالف با اتش جهنم میترسانند..خود نماز هایشان را به امید هم خوابی با حوریان بهشتی میخووانند...

این منصفانه نیست که انسان تو زندگیش با مانع هایی رو به رو بشه که نتتتتتونه اونارو از میان برداره......((سرطان!!)) پس بهترین فرض اینه که خدایی وجود نداشته باشه چون فقط در این صورته که مجبور نیستیم گناهه وجوده بیماری های لا علاجو گردن اون بندازیم...

متنفرم از این ادما/چیزایی که دست خودت نیست و بهشون عادت میکنی... و متنفرم از ادما/چیزایی که نمیشه بهشون عادت کرد ...