فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2424


درباره من
عــــــــــشقش بــــــــــودم

وقــــــــــتایی ک

عشــــــــــقش پیشــــــــــش نبود

وقتی عصبانی هستی تا ده بشمار
‏وقتی خیلی عصبانی هستی تا 10 بشمار، ولی تا رسیدی به 8 یه مشت بزن تو صورت طرفت که براش غیرمنتظره باشه و نتونه عکس العملی نشون بده!...
تاریخ درج: ۹۷/۱۰/۰۵ - ۱۳:۳۲ ( 50 نظر , 511 بازدید )
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید. زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور. بی اعتنا به حقیران ِدر روح. کینه چون لاشخور و کرکس است. کوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد. بـرای عاشق، ناب ترین چیز، شور است و زندگی و نشاط. برای لاشخور، خو...
تاریخ درج: ۹۶/۰۹/۲۴ - ۱۳:۴۲ ( 17 نظر , 417 بازدید )
چرا تو ای شکسته دل خدا خدا نمی کنی؟
چرا تو ای شکسته دل خدا خدا نمی کنی ؟ خدای چاره ساز را چرا صدا نمی کنی ؟ به هر لب دعای تو فرشته بوسه می زند برای درد بی امان چرا دعا نمی کنی؟ ز پرنیان بسترت شبی جدا نبوده یی پرند خواب را ز خود چرا جدا نمی کنی؟ به قطره قطره اشک تو خدا نظاره می کند به وقت گریه ها چرا خدا خدا نمی کنی؟ سحر ز باغ ناله ها ...
تاریخ درج: ۹۶/۰۴/۰۱ - ۰۰:۰۷ ( 14 نظر , 121 بازدید )
راننده ماشینی در دل شب راهش رو گم کرد
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد.همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟؟و در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد. وقتی صبح از خواب بیدار شد.. از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد.. ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده...
تاریخ درج: ۹۵/۱۰/۲۴ - ۲۱:۱۵ ( 10 نظر , 294 بازدید )
بازی روزگار
روزی استاد #روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت:"امروز می خواهیم بازی کنیم!" سپس از انان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود. خانمی داوطلب این کار شد.استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد. آن خانم اسامی اعضای خانواده,بستگان,دوستان, هم کلاسی ها ...
تاریخ درج: ۹۵/۱۰/۱۲ - ۱۲:۲۰ ( 8 نظر , 271 بازدید )
داستان زبان آموختن
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان ، مراجعه کرد و گفت ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی . سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری . اما مرد اصرار کرد سلیمان پرسید ، کدام زبان؟ جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها ...
تاریخ درج: ۹۵/۱۰/۰۷ - ۲۱:۲۰ ( 11 نظر , 128 بازدید )
از عزرائیل پرسیدن
از عزرائیل پرسیدن: تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بار خندیدم، یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم. "خنده ام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و...
تاریخ درج: ۹۵/۰۹/۲۸ - ۰۱:۱۴ ( 9 نظر , 118 بازدید )
اینایی که شکست عشقی میخورن این متن ها رو از کجا میارن
اینایی که شکست عشقی میخورن این متن ها رو از کجا میارن که دل آدمو کباب میکنه من که هرچی به خودم فشار میارم فقط این شعره یادم میاد: "باز منو کاشتی رفتی تنها گذاشتی رفتی دروغ نگم بجز من یکی دیگه داشتی رفتی"!...
تاریخ درج: ۹۵/۰۸/۲۰ - ۲۲:۴۳ ( 7 نظر , 163 بازدید )
بعد از مرگم
پس از مرگم مزارم را با آب و صابون بشویید تا هر کس از مزارم رد شد بخوره زمین بخندم روحم شاد شه...
تاریخ درج: ۹۴/۰۸/۲۰ - ۱۸:۵۹ ( 22 نظر , 165 بازدید )
خدا حافظ دوستان
دوستان از همتون ممنونم که تو پستام سر میزدین من دیگه نمیام - همتونو بخدا سپردم...
تاریخ درج: ۹۴/۰۸/۰۹ - ۲۰:۰۰ ( 12 نظر , 128 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (1)