میگن سنگ دلم ... اره،من ســردمو مغرورم چون دوس ندارم خودمو درگیر کسای کنم که توی فردام هیچ نقشی ندارن ! علاقه ای به ادمای مجازی و حرفاشون ندارم ...من نه لشم نه لاشی فقط یه کودک درون دارم ک یه کوچولو دیوث بار اومده وگرنه همه چــــی OK
خیلیا باهام حال نمیکنن...
چون یکم رُکَم...
یکم سردم...
یکم غُدَم...
یکم تُخسَم...
یکم مغرورم...
یکم بی اعصابم...
یکم بَد دهنم...
یکم کم حرفم...
یکم ناراحتم...
اما هرچی هستم...
دورو نیستم...
نامرد و بی معرفت نیستم...
اونایی که از من بدشون میاد،
نظرشونو بنویسن روی یک کاغذ بندازن تو سطل اشغال
من برای اونایی که دوستم دارن زندگی میکنم...!!!!
وگرنه من خیلی وقته دیگه خودم نیستم!
اتل متل توتوله - این پسره سوسوله موهاش همیشه سیخه - نگاش همیشه میخه چت میکنه همیشه - بی مخ زدن؟نمیشه پول از خودش نداره - باباش رو قال میذاره دی اند جیشو میپوشه - میشینه بعد یه گوشه زنگ میزنه به دافش - میبنده هی به نافش که من دوست میدارم - تاج سرم میذارم صورت رو کردی میک آپ - بیا بریم کافی شاپ...
دلم برات تنگ شده.....اما من...من میتونم این دوری رو تحمل کنم... به فاصله ها فکر نمیکنم ...... میدونی چرا؟؟ آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم....رد احساست روی دلم جا مونده ... میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم...........چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میز...
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟ گفت: آره ! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟ گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟ گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست ، به دله گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دل...
میثم رمضانی
تاریخ درج:
۹۳/۰۲/۲۳ - ۱۱:۴۶ 173 نظر , 453
بازدید
یه روایت هس که میگه: . . . .. .. .. . . . . . . .. ...میبینم که مومن شدید دنبال روایت میگردید تا دیروز که دنبال پستای +18 و خاک بر سری بودین... حالا شما هیچ ...اخه به من میاد روایت بگم ؟؟؟ :)))
...
یارو صبح اومد دم در خونمون گفت میخوایم واسه محلتون یه استخر احداث کنیم...... نیازمنده کمک های مردمی هستیم..... خیلی با حرکتشون حال کردم و رفتم یه لیوان آب آوردم واسش!!!! اصن مونده بود چی بگه بدبخت... راستی صبتون بخیر...
دختر بودن هم تاوانی دارد...دوست میشوی...عاشق میشوی...از روی عشق نه هوس تنت را به او میسپاری....اما او میرود....اما اکنون تو یک هرزه ای و او فقط دختر بازی کرده است......
درونم آتشی ست که نمیدانم چیست آتشی از عشق.... عشقی که نمیدانم کیست این درد است یا دیوانگیست؟؟؟ هرچه باشد زیبا هستو ماندنیست این است عشقی که درونم شعله کرده مرا اینگونه دیوانه ی روی تو کرده...
خانوم شما، برای من آرایش کرده
کنار خیابان ایستاده بودیم منتظر تاکسی. یک تاکسی سمند زرد نگه داشت که روی صندلی های عقبش یه زن و شوهر یا شایدم یه خواهر و برادر یا هر چیز دیگه نشسته بودن.
رفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.
این آقا و خانوم رفتار متعادلی داشتن و تقریباً مطمئن شدیم ...
محراب عبوسی
تاریخ درج:
۹۳/۰۱/۱۹ - ۱۳:۳۶ 658 نظر , 342
بازدید
امروز حوالی ظهر برای انجام یک کار بانکی سری به خیابان دولت زدم. همانطور که گفتم، ما حدودا دو سال نیمی مجبور بودیم اداره منکرات آنجا را تحمل کنیم. گشت کوتاهی در خیابان یار محمدی زدم و به سمت بانکی رفتم که در آنجا کار داشتم. تا اینجا همه چیز عادی گذشت، البته عادی در ظاهر، حدودا یک ساعتی را در خاطرات...
مهناز صباحی
*...ye Abani*
believe me
iilOolii----(-_-)----iilOolii
NICKI JIGAR
نیلوفر فراهانی
دختر ایرونی
miss alone
_-ULYSSES-_
OoOasal joooonOoO
سولماز
عزرائیل اعصاب
سرور زاده
مهسان (emo girl)
-xXx-WiDi-xXx-
یه بآنو
خدا را به تو می سپارم...
mahsa khales
samira 0423
پریسیما
aashkaan )
ارسال پیام به ایشان
خانه
مطالب(190)
دوستان (36)
گالری تصاویر (149)
کلیپها (11)
نظرسنجی (2)
میثم رمضانی
lı.___A___. TaK-PaR .___A___.ıl
محراب عبوسی
سولماز
امیراتابک
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات