هواي باروني .. کمي مستي ... رانندگي توو خيابوناي خيس ... تنهايي.. پاکت سيگار و فندک رو صندلي بغلي .. به جاي تو... روشن شدن فندک ... پک هاي عميق ... چه هوايي... ...

من روحم را قطره قطره می ‌کنم و هر قطره را در خودنویس زرینم که همچون خدا به آن سوگند می ‌خورم می ‌نهم و او که خود روح‌القدس من است و من خدای اویم آن قطره‌ها را هر یک کلمه ‌ای می ‌کند و جمله می ‌سازد و نامه می ‌نگارد به تو که فردا بخوانی و بدانی که در ای...

Biri sen, biri ben İki damla yaş aktı gözlerimden Olmadı olduramadık Ve aşk gitti bizdeeeen ...

دخانیات و عشق دیدی رو پاکت سیگار مینویسن : دخانیات عامل اصلی سرطان و برای سلامتی زیان اور است کاش یکی هم روی کارت پستالهای عاشقونه ی ما مینوشت : عشق عامل اصلی تنهایی و برای قلب ضرر دارد ! چش...

یاد حرفهای "پدر ژپتو" افتادم که میگفت: پینوکیو ! چوبی بمان... آدم ها سنگی اند... دنیایشان قشنگ نیست.... ...

مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم ای دو صد نور به قبرش بارد مگس خوبی بود من به این جرم که از یاد تو بیرونم ...

به دنیا آمد تا دختر کسی شود... ازدواج کرد تا همدم کسی شود... بچه دار شد تا مادر کسی شود... برای همه کسی شد، اما خودش بیکس ماند... یک مادر می تواند 10 فرزندش را نگهداری کند؛ اما 10 فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند !!! این انص...

...

شاعر از کوچه مهتاب گذشت اما شعری نسرود! نه که معشوقه نداشت، نه که سرگشته نبود، سالها بود که دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود...! ...

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی ...

اولین نخ سیگار را که کشیدم به رسم خوش آمد گویی ، سرفه ها زدم اولین نخ سیگار را که خاموش کردم اولین تف را به این زندگی تحمیل کردم اولین سیلی را که خوردم فهمیدم سیگار بو میدهد ، بد تر از این زندگی لجن ... و اولین بار که سعی کردم رها شوم از بند فهمیدم من برده ی "اولین" ها ...

خداوندگارا!! اگرزندگانیت این مرگ ناقص بمرگ تو،من مخلص خاک گورم! دوصد بار میکشم این زندگی را اگر می رسید بزور تو ،زورم! کما اینکه این زور را داشتم من ولی تف به این قلب صاف صبورم! همه ش خنده میزد بصد نازونخوت که من جز حقیقت زهر چیز دورم! بپاس همین خصلت احمقانه کنون!انچنین زار...

مجوز گناه را به كسي ندهيد چه دلي بشكند چه دلي نشكند ...

ببـــیــــــن ... این اسمش دلــــــه ! اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی ... اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه … میشد مغــــــــز ! دلـــــه ... نمی فهمــــــه ... ...

آری، آغاز دوست داشتن است گرچه پايان راه، نا پيداست من به پايان، دگر نينديشم که همين دوست داشتن زيباست! "فروغ فرخزاد" ...