بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،
بعضیها شعرشان كهنه است، فكرشان نو،
بعضیها شعرشان نو است، فكرشان كهنه،
بعضیها یك عمر زندگی میكنند برای رسیدن به زندگی،
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند.
بعضی...
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر
چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و
ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: نازنین، دخترم ، در را باز کن. نازنین جان
...
بعد از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...ما همدیگرو
به حد مرگ دوست داشتیم...
سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود...اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به
وضوح حس می کردیم...
می دونستیم بچه دار نمی شیم...ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از
ما...
اسرار شخصیت شما به شکل امضا
*کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء میكنند انسانهای منطقی هستند.
*كسانی كه بر عكس عقربههای ساعت امضاء میكنند دیر منطق را قبول میكنند و بیشتر غیر منطقی هستند.
*کسانی كه از خطوط...
داستان کوتاه : شهریه
امروز یک داستان از فقر و فحشا گذاشتم که الان داره کمر مملکت ما رو میشکونه
شروع
مدیر : خانم اگه میخوای اسم دخترت رو بنویسی باید صدو پنجاه هزار تومن بریزی به حساب همیاری...
زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟
...
داستانی از عشق
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به د...