 |
رتبه کلی: 4989
|
|
درباره من گل با آن طراوت آب از گل میخورد
|
داستانک
- انجمن ترکمنچای
صفای زندگی پرذلت!
یک شب در میان، شاممان پختنی بود و همیشه چون در ایل گاز و اجاق گاز نبود مادر بزرگ با آتش هیزم برایمان یک شب در میان غذا می پخت.آن شب هم از همان شب ها بود مادر بزرگ برایمان از دمپخت های خوش عطر وبو و خوش طعمش پخته بود.عادت داشتم از سفره بلند بشم و پیش مادر بزرگ ته دیگ رو خود... تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۰۲ - ۰۱:۱۸
( 13 نظر , 199
بازدید )
بایقوش شب
بایقوش شب سکوت و خلوت شبانه ام را به سختی در هم می شکند؛
مگر کدام واقعه ی تلخ درانتظار ایل من چشم به آینده ای تیره بسته و نشسته؟!!!ِ اُلدوز هاچشمک میزنند آیزیر بُلوتها پنهان شده دوباره صدایبایقوشبلند می شود قُورخوتمام وجودم را تسخیر میکند یاشچشمانم رادر می نوردد گوزلَرِیمبه دوردست ها خیره شده انگار... تاریخ درج: ۹۳/۰۷/۰۲ - ۰۱:۱۶
( 1 نظر , 72
بازدید )
|
|
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|