سایه یی حادثه، که یی عمر با منه،توی شهر آهنی داره خوردم می کنه.
رو تموم لحظه ها چتر سایه ی سیاست ، خون وحشت تو رگ خسته ی ثانیه هاست .
اما هم وحشت من گوش بده تپش و فاجعه درد با غمه
دستتو به من بده که حس کنم لحظه ی بزرگ فریاد زدنه اگه بی صدا و تن خسته دارم جون میکنم بغر کینه توصدامه یی روزی داد میز... تاریخ درج: ۹۲/۰۳/۲۱ - ۱۸:۰۰( 1 نظر , 171
بازدید )
ارغوان
شاخه هم خون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا، یا گرفته است هنوز؟
من در ین گوشه که از دنیا بیرون ست،
آسمان به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیـــوار است
اه
این سخت سیا... تاریخ درج: ۹۲/۰۳/۱۹ - ۱۶:۱۲( 0 نظر , 161
بازدید )
باز کن پنجره ها را ک نسیم روز میلاد اقاقی ها را چشن میگیرد
و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد ز... تاریخ درج: ۹۲/۰۳/۱۹ - ۱۵:۳۸( 0 نظر , 125
بازدید )