کی به سپیده می روی تا به تو اقتدا کنم؟
پشت کدام سایه ای از ته دل صدا کنم؟
دل به کدام خاطری بستی و وا نمی کنی؟
ای گره ی هزار لا کی گره از تو وا کنم؟
دامن تو به دست من،دامن من به دست دل
گر گذری ز شیونم دیدن تو قضا کنم
نذر تو کرده ام بیا جان ز تن رمیده را
باز طلوع میکنی قرض تو را ادا کنم؟
شانه به شانه میروی سایه به سایه ی کسی
بی تو به قحطی وفا بر چه کس التجا کنم؟
سنگ کدام سینه ای را زده ای به سینه ات؟
تا که شبی ز دست تو محشر نو به پا کنم
نرم چنان کبوتری روی سپهر سرمدی
بال بزن ز دیدنت مرغک دل هوا کنم
مثل خیال یک هوس ،روی دو بال شاپرک
نقش تو می زنم مگر لب ز لب تو وا کنم
مثل بلوغ یک قفس،روی دو طاق یک بزک
پنجره ای گشوده ای دل به تو مبتلا کنم
منتظرم مشو برو دست من و تو دوست نیست
می روم این دل آی دل جای دگر فدا کنم
رفتی و روی یک ورق می زنم از توام غزل
آه چرا شکستمت تا که که چرا چرا کنم؟