این دلنوشته را دوسال قبل نوشته بودم بی مناسبت ندیدم امسال هم آنرا بخوانم و تقدیم کنم به همه پدران آسمانی (1396/01/21)
سلام پدر
روزت مبارک
این روزها چقدر هوس میکنم که باز به دوران کودکیم برگردم
با زانوان کوچکم کنارت بنشینم
دست نوازشت را بر سرم احساس کنم
چقدر دلم هوایت را کرده است
پرنده ناشکیب دلم
هوای شانه هایت را کرده است
هنوز آغوشت
دستهایت
لبخندت
برایم پناهگاهی محکم است
هنوز هم.........
از ترسها
از نا امیدی ها
از تنهایی ها
پی پناه توام
مرا بخاطر...
کوتاهی هایم
ندانم کاری هایم
ببخش
........
چه مظلومانه رفتی
چه بی صدا
چه بی خبر
هنوز که هنوز است خانه بوی تو را میدهد
نمیدانستم که اینقدر دلتنگت خواهم شد
نمیدانستم که در بزرگی هم نیاز به مهرت خواهم داشت
سلام پدر
روزت مبارک
نیستی که ببینی هنوز هم احساس یتیمی میکنم
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید