خونه ی بابا...
همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره
همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای چه ساعت۳عصر از آمدنت خوشحال
میشوند... درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز است...
همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، وا...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۱۵ - ۱۸:۴۲ 22 نظر , 1022
بازدید
بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر
گفته بود.
بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از ت...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۶ - ۱۲:۱۹ 19 نظر , 1094
بازدید
وقت بذارید بخونید! ( فوق العادست! ) روزی که فهمیدم من فرزند دو نفرم!
در را زد و و وارد اتاق شد. مدیر یکی از بخشهای دیگر موسسه بود. یک فرم استخدامی پر شده دستش بود و بعد از ح...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۱۷ - ۱۸:۲۲ 19 نظر , 790
بازدید
اگر عاق میشدم چه میکردی ....؟؟!!
خبر آورده اند، تو را آورده اند.. ما اول خود را سر از پا نشناختیم، بعد هم تو را...
سلام ما به لبخند شهیدان ؛ به ذکرِ رویِ سربندِ شهیدان ...
تقدیم به شما مادر سرزمین پارس
مادر ای تنهاترین شب زنده دار مادر ای محبوبه شب در بهار مادر ای دشت شقایق در کویر مادر ای عطر حقایق در مسیر مادر ای پاکیزه دامن کوه درد مادر ای رخساره ی تو زرد زرد مادر ای گیسو طلایی ؛ نازنین مادر ای ماه خیالم ؛ مه جبین مادر ای روشنگر شب های تار مادر ای آرامبخش بیقرا...
سلمان بهروزی
تاریخ درج:
۹۶/۱۲/۱۸ - ۰۶:۵۹ 0 نظر , 433
بازدید
مامان مهربانم، آهنگ صدایت، زیباترین ترانه زندگیام، نفس هایت، تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم شد. روزت مبارک.
وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست ...
مسافر_تنها
تاریخ درج:
۹۶/۱۲/۱۷ - ۱۸:۱۷ 11 نظر , 771
بازدید
این زخمها زبان باز کردن ودرد دارند .
میخوام در آغوشت نفسهاتو بو کنم دلم که تنگ
می شود سرم را روی شانه های کاغذ می گذارم
و واژه واژه می گریم... تو هیچ وقت نمی آیی و
هیچ وقت نمی دانی ساعت دلتنگی های من چقدر
ثانیه به ثانیه اش سخت می گذرد....
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۶/۱۰/۱۹ - ۱۹:۱۱ 16 نظر , 376
بازدید
ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است
ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز استامروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست . هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیستهر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیستبر مرده دلان پند مده خو...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۶/۰۵/۲۳ - ۱۵:۴۰ 24 نظر , 837
بازدید
چه زود غایب رویاهایم شدیچه زود فلک قصه دلتنگی برایم آموختچه زود در امتداد نبودنت اشکهایم بر گونه هایم خشک شدچه زود معترض خلقت شدمچه زود گوشه گنجی را در عالم گزیدمچه زود برهمه دلخوشی ها دل شستمچه زود بر رسیدن به تو نفسم را باختمچه زود گول خوردم و بردنیای دیگر به دیدار تو دل باختمهر چه باشد.من یکی معت...
گریه های شبانه مادرم
در گذر زمان
سالهای سال
عمر گذشت
شبی فال زدم
موها سپید
بی حوصله و دل تشویش
لقی دندان و سستی جسم
لرزش تنم کم سویی چشمم
بیزار از هر چه دلخوشی
آگاه و عالم از گذشته بیش
چه جاها
خالی و پر میشود
گویی دیروز بود
قوری کوچک
کنار پنجره
شکسته گی انسانی را می دیدم
مظل...
یکی بهم گفت میخوای بری بهشت؟
گفتم نه،
اونجا فقط جای مادراس!!!
گفت:
مگه نمیخای کنار مادرت باشی؟
گفتم:
نه دیگه... این دنیاشو ازش گرفتم، جوونی و روزای خوبشو واسم گذاشت!!!
پیر شد تا م...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۵/۱۲/۲۳ - ۱۵:۴۶ 23 نظر , 1369
بازدید
بوگونکو جامعهمیزده بو سؤزو چوخ ائشیتمیشیک «60-نجی ایللرین جاوانلاری یانمیش نسلدیر»
بلی. بلکه بیر سیرا اقتصادی و اجتماعی شراییطه گؤره او سؤز یئرسیز دئییل! آنجاق من 60-نجی ایللرین نسلی دئییل اونلارین آنالارینی حقیقی یانمیش نسل دوشونورم!
بو نسلین آنالارینین یاشا...
بهزاد زالی
تاریخ درج:
۹۵/۱۲/۱۷ - ۱۹:۰۶ 124 نظر , 921
بازدید
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
مـــادر...
هــر کـاری کـند بـچهها یـاد مـیگـیرند ...
مـثلا اگـر شــهید بـشود ...
یـازهـــرا......
قصه های زندگی در روستای هفت چشمه کندوان میانه قسمت بیست و چهارم
آب گرم گنو بندرعباس در رکابزنی همایش ملی خلیج فارس
در مسیر رکابزنی گروه انسانهای سبز اقوام ایرانی از یزد تا بندرعباس در سیرجان به گروه ملحق شدم.تا بندرعباس در کنارشان رکاب بزنم.با گذر از شهر سیرجان کرمان و حاجی آباد در نزدیکی بن...
تمایل ، لذت ، عشق و علاقه ای در شنیدن
کوفت
از زبان مادر هست .... در شنیدن
دوستت دارم
از هیچ کس نیست !!
خدا انداخت زیر پای مادر
بهشتی کز همه چیز است برتر
اگر خواهی شوی مهمان جنت
نداری بهتر از مادر تو نعمت
بود شرط بهشت این حرف آخر
که باشی خاک زیر پای مادر...
این دلنوشته را دوسال قبل نوشته بودم بی مناسبت ندیدم امسال هم آنرا بخوانم و تقدیم کنم به همه پدران آسمانی (1396/01/21)
سلام پدر
روزت مبارک
این روزها چقدر هوس میکنم که باز به دوران کودکیم برگردم
با زانوان کوچکم کنارت بنشینم
دست نوازشت را بر سرم احساس کنم
چقدر دلم هوایت را کرده است
پرنده...
موسی اصلانی
تاریخ درج:
۹۴/۰۲/۱۰ - ۲۲:۳۷ 198 نظر , 703
بازدید
«آنا »
من آنا مین گویده آچیخ ، اللرینه بیمی یمنیمه ی جانیمدی آنام ، منده اونون نمی یمشیره ی جانلان گئجه گوندوز بئجریبدور منیمنده کی بو قلب روفینده یانان هیمی یمیم کیمی جوش گون لودی ، توفاندا تلاطمده دی تا که منی گورمیه بیر لحظه ، سراسیمی یمگول اور...
میم والف ودال را
مرحم روح منی
آرام جان منی
دارائی وجود منی
راحت یاد منی
وصل من از اصل توست
در خلق خالق تو آمدی
بعد تومرا آوردی
انسانم و دلبستگی من به تو ذاتی است
آرامی ام از آرامی توست
تورا می گویم تورا می خواهم
چرا از من پنهانی
شورش اندرون چیره گشته
حوصله از سرم برده
کجایی...