1_اول زن با بیشترین بهره از طبیعتش،توانِ داشتنِ زنانگی خود را داشت، چرا که مردانگی مرد سبب می شد تا زنانگی زن به چشم اش زیبا آید. زن در مقام زن برایش خوشایند شود. زن نازَکی می کرد و خشن-مرد،لطافت و نازک-رفتاری اش را آرامش دهنده ی خستگی ها و گه بودگیِ فضای کار کردن اش می دانست،او را می ستود و زنان...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۳۱ - ۱۹:۴۲ ( 1 نظر , 144 بازدید )

در بسیاری ذهن ها واژها ای با باری نه چندان خوشایند،نه چندان مطلوب،و البته ملموس،ولی ریشه از تفاوتی فاحش است که اغلب نادیده انگاشته می شود: تفاوت میان خلوت و غربت،میان تنهایی مغموم و تنهایی مسرور. و از این جاست که راه ها جدا می شود و باورها به جدل بر می خیزند،آنان که از این خلوت درون، گریزانند،به ن...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۳۱ - ۱۹:۲۹ ( 12 نظر , 170 بازدید )

همزمان دو چاقو،یکی در سینه ی خود و دیگری در شکم تو فرو کرد،هیچ دردی احساس نمیکردی اما ناگهان با دردی جانکاه چاقو را از شکمت بیرون کشید و به آرامی تمامی ِ چاقو ها را دز خود فرو برد،درونش پربود ازاین چاقو ها......
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۳۱ - ۱۹:۲۳ ( 1 نظر , 113 بازدید )

 ارغوان...این چه رازیست که هربار بهار،با عزای دل ما می آید......
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۶ - ۱۹:۴۷ ( 6 نظر , 126 بازدید )

 روز و شب با خودت نرو هی وربا تو هستم ، بله ، شما ... دختر قلب تو گرچه واقعا پاک است!خواهرم خوشگلی خطرناک است با چنان تیپ و این چنین ترکیبصورتی مثل کاغذ تذهیب ، وقتی از خانه می زنی بیرونمرد صدساله می شود دل خون! متلک بشنوی تو از حالااز جوان های بی سر و بی پا آن یکی با دروغ و صد نیرنگمی دهد...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۶ - ۰۰:۰۳ ( 2 نظر , 124 بازدید )

چگونه دوستت دارم؟بگذار تا برشمارم دوستت دارم تا بدان ژرفا و فراخنا که جانم را یارای پرواز است آن گاه که از دیده نهان و غایب هستی و کمال لطف جوید دوستت دارم همچون خاموش ترین نیاز روزانه در آستانه ی آفتاب و شمع دوستت دارم آزادانه بسان رزمندگان راه حق دوستت دارم خالصانه همچون وارستگان بی نیاز از س...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۲ - ۲۱:۵۱ ( 7 نظر , 153 بازدید )

گاهی دلت بهانه هایی میگیرد که خودت انگشت به دهان میمانی... گاهی دلتنگی هایی داری که باید فریادشان بزنی اما سکوت میکنی... گاهی چقدر دلت براای یک خیال راحت،تنگ می شود دلگیری شاید...از خودت......
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۱ - ۲۳:۵۷ ( 10 نظر , 127 بازدید )

بی تو نه بوی خاک نجاتم داد نه شمارش ستار ها تسکینم چرا صدایم کردی چرا؟؟! سراسیمه ومشتاق سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی، نشان به آن نشان که دو هزار سال از میلاد مسیح میگذشت و عصر عصر والیوم بود وفلسفه بود. وساندویچ دل وجگر......
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۰ - ۲۱:۵۳ ( 3 نظر , 160 بازدید )

در انتهای هر سفر در آینه دار و ندار خویش را مرور میکنم این خاکِ تیره،این زمین پاپوش پای خسته ام این سقفِ کوتاه،آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدایِ دل! در آخرین سفر در آینه بجز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است. "گم گشته ام کجا!" ندیده ای مرا؟؟...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۰ - ۲۱:۵۲ ( 5 نظر , 138 بازدید )

کیست؟ کجاست؟ ای آسمان ِ بزرگ در زیر ِ بال های خسته ام چقدر کوچک بودی تو....
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۲۰ - ۲۱:۵۰ ( 6 نظر , 123 بازدید )