فراموش کردم
رتبه کلی: 2765


درباره من
اگر مردها حجاب داشتند
اگر مردها حجاب داشتند .............. ............. ............ ........... .......... ......... ........ ....... ...... ..... .... ... .. . ...
تاریخ درج: ۹۱/۱۱/۰۴ - ۲۰:۲۶ 13 نظر , 448 بازدید
سر پیری و معرکه گیری
پیری ومعرکه گیری زوج عاشق ! پیرمرد عاشق به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم. من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم. پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت. دو ساعت از قرار گذشت، ولی پیرزن نیومد. وقتی برگشت ...
تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۲۵ - ۱۰:۰۵ 24 نظر , 468 بازدید
عاقبت ورود بی دعوت به خوابگاه پسران
. . . . . . . . . ...
تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۱۸ - ۱۰:۲۷ 12 نظر , 544 بازدید
خودکشی یا .....
عاقبت تعریف کردن مرد از زن مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده! زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــــگ بووووووود! مرد: اون که ۱۰۰% . هیکلت همیشه قشنگ بوده... اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد زن : یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟ خیلی هیـــ...
تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۱۰ - ۱۴:۰۶ 41 نظر , 675 بازدید
عاشق آن " میـــــــم "
عاشقــــــــــم .....عاشق آن " میـــــــم "که می آیــــد آخــــر کلمـــه ی " عزیـــــــــــــز "و مرا میکندمـــال تـــــ ♥ ـو ...
علی نوری تبریز تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۲۸ - ۱۷:۵۶ 9 نظر , 42 بازدید
فرق عشق و ازدواج
شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی. شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۱۵ - ۲۲:۰۲ 41 نظر , 746 بازدید
پیر مرد و دختره 25 ساله
یک مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟ … دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب&hellip...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۴ - ۰۸:۲۷ 9 نظر , 608 بازدید
شما بودین چه واکنشی نشون می دادین ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
شما بودین چه واکنشی نشون می دادین ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود، به همسرش گفت که در بطری را ب...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۱۳ - ۰۸:۱۶ 1 نظر , 826 بازدید
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (1)