کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این ق... تاریخ درج: ۹۰/۰۳/۰۱ - ۱۴:۱۴( 76 نظر , 843
بازدید )
از بایزید بسطامی رحمه` الله علیه پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟
گفت: ده ساله بودم. همهی شب مشغول عبادت بودم. شبی مادرم از من خواست که چون هوا خیلی سرد است، پیش او بمانم و بخوابم. مخالفت با مادر برایم سخت بود. قبول کردم. آن شب خوابم نبرد. نماز شب نخواندم. یک دست بر دست مادرم... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۱۱ - ۲۲:۱۹( 28 نظر , 852
بازدید )
پدري با پسري گفت به قهر
که تو آدم نشوي جان پدر
حيف از آن عمر که اي بي سروپا
در پي تربيتت کردم سر
دل فرزند از اين حرف شکست
بي خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسيار کشيد و پس از آن
زندگي گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والايي يافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۰۶ - ۱۵:۲۴( 24 نظر , 365
بازدید )
تقلا
....روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و ساعتهاتقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد.ناگهان تقلای پروانه متوقف شدوبه نظر رسید که خسته شده ودیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.آن شخص مصمم شدبه پروانه کمک کندوبا برش قیچی سوراخ کوچک پیله را ... تاریخ درج: ۹۰/۰۲/۰۳ - ۲۲:۰۷( 32 نظر , 330
بازدید )