من شکایت دارم...از آن ها که نمی فهمند چــــادر مشکی من یادگار مادرم زهـــراسـتــــــاز آن ها که به سخره می گیرند قــداســـتِ حجابِ مادرم را؛ کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تامین می‌شود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی‌های اخلاقی تشریع شد...

...

بنده ای با خدا گفت: اگر سرنوشت مرا نوشته ای پس چرا دعا کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه دعا کند! برایتان خوبی ها را آرزومندم ...

اینجا شهدا حاجت میدهند برداشت اول : آنقدر توبه کرده بودم و توبه شکسته بودم که دیگر شمارش از دستم در رفته بود . دیگر روی توبه کردن نداشتم.دنبال یک واسطه بودم تا این بار ریش او را پیش خدا گرو بگزارم و پشت هیبت او قایم شوم. عهد بستم اگر دیگر برای این توبه ، توبه شکستنی در کار نباشد هر پنج شنب...

شهدا دعا داشتند، ادعا نداشتندنیایش داشتند، نمایش نداشتندحیا داشتند، ریا نداشتندرسم داشتند، اسم نداشتندو ما تا ابد به آنها که قمقمه ها را دفن کردند تا هوس آب نکنند مدیونیم......

و در شمال غرب نبردی به پا شده بود تا دروازه ای از این خاک به کربلا باز شود تا مردترین مردان در حسرت آن قافله عشق نمانند و چنین شد . . . شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید آنها شمارا نزد اباعبدالله یاد میکنند. ...

...

اشک هایم آرام آرام مهمان گونه ایم می شوندو بغضم آرام آرام شکسته می شود...حال عجیبی دارم امروز...به قول دوستان:دلم عجیب گرفتهمیدانم مولایم امام زمان(عج) امروز داغ بزرگی در دل دارد..میدانم شاید در کربلا باشد...ولی من...من اینجا هستم..تنها و حسرت به دل..دلم هوای کربلا را دارد..دوست دا...

هر عقیده ای هم که داشته باشی این‌ها سزاوار احترام هستن یک قدم برای خودمان برداریم،نه برای شهدا چونشهدا نیازی به ماندارنداگر درکوچه،خیابان وشهرهاهرعکس شهیدی رادیدیم به روحش یک صلوات هدیه کنیمکاردشواری نیست فقط کمی همت میخواهدانشالله شفاعت شهدا نصیب همه ی ماخواهدشدپس اولین صلوات باخواندن این م...

بسم رب الشهدا وصدیقینهمسایه بود با شهدا نوجوانی اش با جنگ رفته بود تمام جوانی اش با لاله ها رفاقت او امتداد داشت مردی که جبهه بود همیشه نشانی اشفقط و فقط با دقت بخوانید و بکار بندید.شاید شما یکی از پیش مرگانش شدید!شاید!التماس دعا یاعلی مائده یاری...

دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی میآمد من در این آبادی پی چیزی میگشتم: پی خوابی شاید پی نوری ریگی لبخندی. پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود که صدایم میزد. پای نیزاری ماندم/باد میآمد/گوش دادم: چه کسی با من/حرف میزد؟ راه افتادم. یونجه زاری سر راه. بعد جالیز خیار بوته...

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد. نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد. خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز روزگار خوش است. وتنها دل ما دل نیست. یادم باشدجواب کین راباکمتر از مهروجواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهم. یادم باشدباید در برابرفریاد ها سکوت کنم. وبرای سیاهی ها نور بپاشم. ی...

گوشه چشمم که از اشک پر میشود باز هم بغض سنگینی روی سینه ام سنگینی میکند. دستانم را به آسمانم بلندمیکنم. دستانی که اگر تو نخواهی هرگز نمیتواند ببخشد. اگر تو نخواهی من نمیتوانم. خدای من خوب میدانی که وقتی آرزویی در دل بنده ات جوانه میزند.وقتی برای یه بار نشستی درخت آرزوهایش در طلب ق...