درباره من
در خیال خویش دیشب عکس آن دلبر کشیدم
زحمت بسیار بردم منت بی حد کشیدم
اول از زلفش کشیدم تا که سازم خرمن گل
مستی چشمش چو دیدم پر زمی ساغر کشیدم
میکشیدم من لبانش نقطه ای افتاد بر لب
با زبان پاکش نمودم از ازل بهتر کشید م
میکشیدم ابروانش تا سحر بر صفحه دل
وای از آن ابرو کشیدن همچو یک خنجر کشیدم
میکشیدم در خیالم قامت رعنای او را
راستی قامت قیامت بودو من محشر کشیدم
در سخاوت حاتم طایی گدای آستانش
در شجاعت رستمی بر درگهش نوکر کشیدم
صبح شد دیدم که دیشب در نظرگاه خیالم
عکس مولایم علی مرتضی حیدر کشیدم