چشمم که به نداشتنت می افتد
پاک یادم می رود
چند سیب
از باغِ پیراهنت چیده ام!
که کدام شب ها
دانه دانه
بوسه...
بر لبانت گذاشته ام!
تو را به دلتنگی سوگند
به هراسی که جست و خیز کنان
حواسِ مرا پرت می کند
جانم را بگیر...
این عشق را از دلم بر ندار!... تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۲۱:۴۴( 1 نظر , 124
بازدید )
با مداد رنگی هایم یاد خوب آمدنت را نقاشی کردم و جاده ی سفید رفتنت را خط خطی،،کسی نیست که زندگی را برایم دیکته کند و غلط هایم را بگیرد ... و دور روزهای اشتباهم خط قرمزی بکشد و مجبورم کند از روی تجربه ها ده بار بنویسم ..... تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۲۱:۴۰( 0 نظر , 304
بازدید )
بعضی ها گریه نمی کنند اما... از چشم هایشان معلوم است که اشکی به بزرگی یک سکوت گوشه چشمشان به کمین نشسته...... تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۱۸:۱۸( 1 نظر , 114
بازدید )
تابلو، نقاش را ثروتمند کرد. شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد. کارگردان جایزه ها را درو کرد. و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود! ... تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۱۸:۱۸( 1 نظر , 121
بازدید )
آرام آرام می بوسمت. انقدر که طرح لب هایم, روی تمام اندامت جا بماند! بگذار بدانند آغوش تو, تنها, قلمروی من است...!... تاریخ درج: ۹۲/۰۶/۲۵ - ۱۸:۱۱( 0 نظر , 312
بازدید )