فس میکشم نبودنت را...نیستی...هوای بودنت را کرده ام...میدانی؟پیراهن جداییت بدجور به قامتم گشاد است...تو نیستی...اسمان بی معنی است...حتی اسمان پر ستاره...وبارانمثل قطره های عذاب روی سرم میریزد...تو نیستی...و من چتر میخواهم...هرچیزی که حس عاشقانه و شاعرانه میدهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...خودم را به ...
تاریخ درج:
۹۲/۰۲/۲۹ - ۰۱:۲۴ 4 نظر , 310
بازدید