زنامگذاری اعداد همان صفرم
چیزی ندارم به خود ببالم همان صفرم
اگر بعد من منفی بینی باز همان صفرم
نه مثبت نه منفی وسط پل همان صفرم
بشر چو اعداد را کشف کرد صفر نامم نهاد
از همان ابتدا من شدم صفر
چون اعداد به ده رسید همان صفرم
مفلس وبینوا همان صفرم
زشکل وشمایل نسبتی ندارم با اعداد
دور خود می چرخم چون همان صفرم
دیوانه وار در چرخشم
هر چه روم دوباره نقطه اولم چون همان صفرم
زدید کودکان ارزشی ندارم
زشت وبی روحم
آبروها میبرم
پداران ومادران را بر فرزندان می شورانم
ارزشی پست دارم چون همان صفرم
باخود نگون بختی به همراه دارم چون همان صفرم
دلسوزی را در در طبیعت بر خود
به جان می خرم چو ن همان صفرم
همه از من گریزان و فراریند چون همان صفرم
کس نجسته احوال من
جز این معلم چند پایه
مغلطه گو وعاشق
زخم حسرت چوپانی به سر دارد
راز دل می گشاید
که بگوید من هم همان صفرم
دل به او می سپارم تا گوید تمجیدم
چرا که با او همدردم
بمانند من دل به دریا سپرده
که بگوید من هم همان صفرم
چون نام ده مآید با اویم
به ده من ارزش می دهم
یک رقم را به دو رقم من معنا می دهم
بدون من اعداد حیرانند
سه رقم و چهار رقم
من معنا می دهم
اعداد دهی
بی من همان یک تا نهند
سکون وبی معنا
فقط به اسم نامی اند
سپر بلایا منم
بعد هر عدد هر چه بیش باشم
آن عدد را بزرگ می کنم من
زداد وستد هزار ومیلیون
نیم نگاه به من
شروع به خواندن می کنند
هرچه تکثیر کنم
نشاط وشادابی به همراه می آورم
پشت اعداد که قرار می گیرم همان صفرم
هیچ وبی مقدار
از همان می ترسم که صفرم
-------
نقل از سایت آقای حسین قره داغی