فراموش کردم
رتبه کلی: 2003


درباره من
علی کامرانی هستم دیپلم برق البته سیم کشی ساختمان کار میکنم و نوکر امام حسینم هستم/همه دم گفتن تا روز عبد میگویند یاحسین از حرمت بوی خدا میبویم
علی کامرانی (kamraniali87 )    

زبانحال امام حسن برای مادرش فاطمه

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۱/۱۲ ساعت 13:43 بازدید کل: 499 بازدید امروز: 140
 

کسی نمیدون من  میدونم که میون کوچه پیش چشمام مادرم/همه میگن گریه نکن اما میخوام زار بزنم/همه میگن آروم بگیر ولی دیگه نمیتونم/غروب ها همه میگن غروب اون کوچه رو از یاد ببرم اما نمیشه/پیش چشمای من برا همیشه من آتیش میزن برا همیشه/کسی نمیبین من میبینم تو کابوس شبام بغض صدام مادرم/چی بگم از اون شبی که میمیرم به خاطرش/مادرم منو گرفت به پناه چادرش فقط اینو یادم صدای یک سیلی تو کوچه ها پیچید مثل یک فریاد دوتا گشواره رو خاک کوچه افتاد دیگه راه خونمون بردم از یاد/اگه بخور باز روی زمین کسی که بدنش زخمیه مادرم/صورتی که هنوز داغ آتیش روی کبودی گونه هاش مادرم/مادرم از اون به بعد نگاه میکنه به من دیگه این راز بزرگ بین من تو یا حسن/من میگم مادرم الهی من فدای غربت بشم یاس کبودم/کاش کی من تو تو اون کوچه نبودم  مگه آروم میشو وجودم/میون قفسش بستری مریضی که دیگه رفتنی مادرم/داره میسوزون باز چشامون رو که دردای که درمون نداره مادرم/‏(تو کوچه های مدینه یک دست سنگین واکینه/یک طوری زد مادرمو که چشمش جای رو نبینه/ندیدم هیچ کیرو که اینجور کمر به کینه بسته باشه/ندیدم هیچ گلی که اینجور شکسته باشه/اون بی خبر از خدا زد نمیدونم ولی چرا زد/انقدر براتون بگم که اومد جلو سیلی رو بی هوا زد/

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۱/۱۲ - ۱۶:۱۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)