|
امپراطور سکوت
(memorizezarifi )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
414 بازدید امروز: 412
توضیحات:
آویزان بودم بین اشک و اوهام ... این نه شعر هست نه کنایه نه تصویر نه تصور ! این جای پای دردیست پنهان به انگاره های کبود خیالی در دامان عطر یک خاطره که با من عمر می گذراند ...! و در همسایگی لحظات مجبور به حضور هم هستیم به تکرار . چشمهایش هنوز اینجاست ...! و نگاهش معلق در ذهنم تاب بازی می کند ...! و صدایش تبصره تمام اصوات است ...! و نسیمش همیشه جاریست ...! و من تب دارم انگار چند بار دست خطش را جویدم و رویایم را آرام کردم . از آن روزها هزاران سال می گذرد ، اما هنوز زیر آرواره های خاک قلب من ، هر بهار به یاد عطرش شکوفه های سیب ترانه می سازد ... و تو اگر نیک گوش کنی آنرا با صدای تقدیر خواهی شنید .
درج شده در تاریخ ۹۶/۰۴/۰۷ ساعت 14:44
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|