|
امپراطور سکوت
(memorizezarifi )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
224 بازدید امروز: 224
توضیحات:
ابری در آسـمان نیست تا ببارد و فرو شویَد این بغضِ گره خورده به آه ... را از خیالم ، اندیشه ی روشنیِ مهتاب ، پندارم را ربوده ، و از من دور است ، چراغِ خاموشِ نگاهم ، میخواهم بر قلبِ احساسم تپشی نو بنشانم ، با چنین حالِ خرابم نتوانم ، از خویشتنم بی خبرم ...! با پریشانی و حالی رو به زوال ، خوب میدانم که نتوانم مرهمی بر زخمِ کهنه ام بُگذارم ، احســــاسی که ویران گشــته ، دیواری که فرو ریخت ، آغازِ پایان است ! اما چه کنم با حسِ بیگانگی از خویش تنها چشـــم دوختن به رگهایِ حیاتم ، نبضِ زندگی ... صـــدایِ تو فقط مانده برایم ...!
درج شده در تاریخ ۹۶/۱۱/۰۹ ساعت 03:15
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|