فراموش کردم
رتبه کلی: 654


درباره من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خــاکـــــــ بـر سـرِ

تـمـامِ ایـن کـلـمـاتــــــــ

اگـر تـو از میانِ تمامشان

نفهمی مـن دلـتـنـگـم ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی گناهی ...

کم گناهی نیست

در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود

به زندان رفته است ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دسـتـهـایـم را

مـحـکـم فـشـار بـده

ایـنـجـا خـیـلی هـا

سـر جـدایی مـن و تـو

شرط بـسـتـه انـد ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من از قبل باخته بودم !

مچ انداختن

بهانه ای بـود ؛

برای گرفتن دوباره ی

دسـت تـــــو ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیـر کـرده ای !!!

عقربه ها گیر کرده اند

در گلوی مـن ...

انـگار کـه رد نمیشود

نـه زمــان !!!

نـه آب خــوش !!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود ...!

اینجا زمین است ...

رسم آدمهایش

عجیب است !!!

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردن

فراموشت میکنند !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امپراطور سکوت (memorizezarifi )    
   
عنوان: «همیشه عاشق تنهاست»
«همیشه عاشق تنهاست»
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 292 بازدید امروز: 292

این تصویر توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
توضیحات:






نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد؛
چه سیب‌ های قشنگی!
حیات نشئه تنهایی است.

و میزبان پرسید؛
قشنگ یعنی چه؟
ـ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق ، تنها عشق ...
تو را به گرمی یک سیب می‌ کند مأنوس!
و عشق ، تنها عشق ...
مرا به وسعت اندوه زندگی‌ ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن

ـ و نوشداری اندوه؟
ـ صدای خالص اکسیر می‌ دهد این نوش

و حال ، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می‌ خوردند.

ـ چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی
ـ چقدر هم تنها!
ـ خیال می‌ کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ‌ ها هستی
ـ دچار یعنی...
ـ عاشق...؟!
ـ و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد.
ـ چه فکر نازک غمناکی!
ـ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
ـ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
ـ نه ، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله‌ ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله‌ ای هست.

دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد.

و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصله‌ هاست
صدای فاصله‌ هایی که غرق ابهامند
ـ نه،
صدای فاصله‌ هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می‌ شوند کدر !
«همیشه عاشق تنهاست»

و دست عاشق در دست ترد ثانیه‌ هاست
و او و ثانیه‌ ها می‌ روند آن طرف روز
و او و ثانیه‌ ها روی نور می‌ خوابند
و او و ثانیه‌ ها بهترین کتاب جهان را
به آب می‌ بخشند ،
و خوب می‌ دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود...!


«سهراب سپهری»








 
درج شده در تاریخ ۹۹/۱۱/۲۶ ساعت 00:00
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)