|
امپراطور سکوت
(memorizezarifi )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
299 بازدید امروز: 299
توضیحات:
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد؛ چه سیب های قشنگی! حیات نشئه تنهایی است. و میزبان پرسید؛ قشنگ یعنی چه؟ ـ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال و عشق ، تنها عشق ... تو را به گرمی یک سیب می کند مأنوس! و عشق ، تنها عشق ... مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد، مرا رساند به امکان یک پرنده شدن ـ و نوشداری اندوه؟ ـ صدای خالص اکسیر می دهد این نوش و حال ، شب شده بود. چراغ روشن بود. و چای می خوردند. ـ چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی ـ چقدر هم تنها! ـ خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی ـ دچار یعنی... ـ عاشق...؟! ـ و فکر کن که چه تنهاست اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد. ـ چه فکر نازک غمناکی! ـ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست ـ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست ـ نه ، وصل ممکن نیست، همیشه فاصله ای هست اگر چه منحنی آب بالش خوبی است برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر، همیشه فاصله ای هست. دچار باید بود وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف حرام خواهد شد. و عشق سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست و عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند ـ نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر ! «همیشه عاشق تنهاست» و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز و او و ثانیه ها روی نور می خوابند و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند ، و خوب می دانند که هیچ ماهی هرگز هزار و یک گره رودخانه را نگشود...! «سهراب سپهری»
درج شده در تاریخ ۹۹/۱۱/۲۶ ساعت 00:00
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|