کسی را که دوست داری رهایش کن؛ اگر سوی تو بازگشت از آن توست و اگر بازنگشت، از ابتدا برای تو نبوده است. * ... تاریخ درج: ۹۳/۰۸/۰۵ - ۱۲:۲۵( 0 نظر , 97
بازدید )
همه هستند جز*تو* ومن دیوانه وارتورا می جویم مگرنمیدانی توبرای من همه کسی بـــــ*اران
میدانم به یادم هستی میدانم نگاهت مرا دنبال میکند می دانم دریچه کوچکی ازقلبت رابه رویم بازکرده ای می دانم مرا مثل گلدان کوچک اتاقت دوست میداری کاش بودی ... تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۱۵ - ۱۶:۴۵( 0 نظر , 116
بازدید )
میخواهم به گذشته سفرکنم و تاهمیشه آنجا بمانم میخواهم حس خوب دوست داشتن را دوباره تجربه کنم خنده ای ازته دل گفتگویی بدون دلهره بدون جنگ یک آرامش آنجا که توهنوزخوبی هنوزعاشقی آنجا که میتوان بایک لبخند خوشبختی را درآغوش کشید بــــ*اران
... تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۱۵ - ۱۶:۴۲( 0 نظر , 119
بازدید )
از مرگ با من سخن نگو !
خونم یخ می زند رویِ دیوارِ رگ هایِ دلم
وقتی که از مردن با من سخن می گویی ...
خودت خوب می دانی
دست هایم تازه رقصیدن را بَلد شده اند
و پاهایم هنوز راه رفتن را نمی دانند ...
بگذار ستاره ها بمانند ،
ر... تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۱۵ - ۱۶:۲۴( 0 نظر , 112
بازدید )
تا آخرش بخونید!پشیمون نمیشید!
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند: «نگاه کنید، این دو نفر عمری ا... تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۱۵ - ۱۶:۲۲( 0 نظر , 115
بازدید )