فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 968


درباره من
دختر سیاهی ها (naser2012 )    

داستان دوست داشتن

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۳/۲۸ ساعت 20:34 بازدید کل: 812 بازدید امروز: 115
 

در دادگاه عشق......قسمم قلبم بود و وکیلم  دلم و حضار جمعی از عاشقان و دل سوختگان. قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کردو سپس محکوم شدم و تنهایی و مرگ......کنار چوبه ی دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند......دوستت دارم اگر دورم  ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست وفا انست که نامت را همیشه روی لبم دارم

عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام سلام کنیم و به هر چهره ای که تبسم داشت ما به ان چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۳/۲۸ - ۲۱:۰۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات