فراموش کردم
رتبه کلی: 180


درباره من
سلام

مهندس متالوژی گرایش ذوب فلزات هستم اگه درموردش سوال داشتین خوشحال میشم بپرسین
******************
دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ...

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز...

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ...

جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ...

آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ...

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم

و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم

و آزادمان کن تا اسیر نگردیم ...

قسمتی از وصیتنامه شهید شوشتری

*******************
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند
*******************
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش ،اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهایی اش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است
******************
ما که رفتیم. مادری پیر دارم ویک زن و ۳ بچه قد و نیم قد.
از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام:
یقهتان را میگیریم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید.

[شهید مجید محمدی]
خادم الشهداء (navid-jj )    
   
عنوان: عاشـــــــــــــقان شهادت
عاشـــــــــــــقان شهادت
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 137 بازدید امروز: 137

این تصویر توسط جلال علی اصغری بررسی شده است.
توضیحات:



از روزی که شنیده بود یکی از فرماندهان عالی سپاه برای زیارت به کربلای معلا آمده،در پوست خود نمی گنجید.می خواست خاطره ای را که سالها بر دل و روح او نقش بسته بود به صاحبانش بسپارد.با این فکر خود را به کربلا رساند تا وقت ملاقات بگیرد.سرانجام وقتی به حضور فرمانده رسید از او پرسید: مرا می شناسی؟فرمانده پاسخ داد: بله! شما ابوریاض از نظامیان سابق رژیم عراق و اکنون نیز جزء مردان سیاسی این کشور هستید.به همین سبب ملاقات با شما برای من سخت بود.ابوریاض گفت:اما من حرف سیاسی با شما ندارم.سالها است که خاطره ای را در سینه دارم و انتظار چنین روزی را می کشیدم تا با گفتن آن دین خویش را ادا نمایم و این گونه خاطره اش را آغاز کرد:در جبهه های جنگ جنوب دقیقا در مقابل شما در حال جنگ بودم که با خبری از پشت جبهه مرا به دژبانی فراخواندند.وقتی با نگرانی در جلوی فرمانده خود حاضر شدم،او خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.وقتی در سردخانه حاضر شدم کارت و پلاک فرزندم را به دستم دادند.آنها دقیقا مربوط به پسرم بود.اما وقتی کفن را کنار زدم با تعجب همراه با خوشحالی گفتم:اشتباه شده! این فرزند من نیست.افسر ارشدی که مامور تحویل جسد فرزندم بود،به جای تعجب یا خوشحالی با عصبانیت گفت:این چه حرفی است که می زنی،کارت و پلاک قبلا چک و صحت آنها بررسی شده است.وقتی بیشتر مقاومت کردم،برخورد آنها نگران کننده تر شد.آنها مرا مجبور کردند تا جسد را به بغداد انتقال دهم و او را دفن کنم. رسم ما شیعیان عراق این بود که جسد را بالای ماشین کذاشته و آن را تا قبرستان محل زندگی مان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم.اما وقتی به کربلا رسیدم،تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه را به خود ندهم و او را در کربلا دفن کنم.هم این کار را تمام شده فرض می کردم و همینکه ضرورتی نمیدیدم او را تا بغداد ببرم.چهره آرام و زیبای آن جوان که من نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشد دلم را آتش زده بود.او اگر چه خونین و پر زخم بود،ولی با شکوه آرمیده بود.فاتحه ای خواندم و در حالی که به صدام لعنت می فرستادم،بر آن پیکر مظلوم خاک ریختم و او را تنها رها کردم.اگر چه سالها از آن قضیه گذاشت اما هرگز چیزی از فرزندم نیز نیافتم.با پایان جنگ خبر زنده بودن فرزندم به من رسید.وقتی او در میان اسیران آزاد شده به وطن بازگشت،خیلی خوشحال شدم.در آن روز شاید اولین سوالم از او این بود که چرا کارت و پلاکت را به دیگری سپرده بودی؟وقتی فرزندم خاطره اش را برایم می گفت،مو بر بدنم سیخ شد.پسرم گفت:من را یک جوان بسیجی و خوش سیما به اسارت گرفت و او با اصرار از من خواست که کارت و پلاکم را به او بدهم،حتی حاضر شد پول آنها را بدهد.وقتی آنها را به او سپردم،اصرار می کرد که حتما باید راضی باشم.من به او گفتم در صورتی راضی هستم که علتش را به من بگویی و او با کمال تعجب چیزهایی را گفت که در ذهنم اصلا جایی برایش نمی یافتم،آن بسیجی به من گفت:من تا دو تا سه ساعت دیگر به شهادت می رسم و قرار است مرا در کربلا در جوار مولایم امام حسین(ع)دفن کنند.می خواهم با این کارم مطمئن شوم که تا روز قیامت در حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید.وقتی صدای ابوریاض با گریه هایش همراه شد،این فقط او نبود که می گریست،بلکه همه بچه ها او را همراهی می کردند


 
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۱۲ ساعت 17:20
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)