فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 20998


درباره من
خــیــلــی وقــتــتــون رو نــمــیــگــیــرم فــقــط یــک دقــیـقـه وقـت بـزاریـن بـخـونـیـن( لـطـفـا لـایـک )
نوشتم 50% زن هایی که تن فروشی میکنند متاهل هستند گفتی : " من سیاسی نیستم !" نوشتم 75% : معتاد ها جوان هستند گفتی : "" من سیاسی نیستم !" نوشتم : به دختران و پسران در زندان تجاوز میشود گفتی : " من سیاسی نیستم !" نوشتم :پدری برای جهیزه دختر کلیه اش را فروخ...
سئوگییه سورگون تاریخ درج: ۹۳/۰۱/۰۱ - ۲۱:۳۳ 658 نظر , 3912 بازدید
تو با من باش...
زندگی هیچوقت اندازه تن ما نشد!!! حتی وقتی خودمان بریدیم و دوختیم...! * * تو با من باش... من دست همه اتفاق ها را میگیرم که نیفتند! * * ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۰:۵۲ 1 نظر , 220 بازدید
پشت چراغ قرمز
پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمان معصوم و دستانی کوچک گفت : چسب زخم نمی خواهید؟؟ پنچ تا ، صد تومن. آهی کشیدم و با خود گفتم: تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم، نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو...!! ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۱:۰۰ 0 نظر , 244 بازدید
تو چه میفهمی...
تو چه میفهمی از روزگارم...؟ از دلتنگی ام؟ گاهی به خدا التماس میکنم خوابت را ببینم... می فهمی؟ فقط خوابــــــت را ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۰:۴۹ 0 نظر , 109 بازدید
صداقت...
در انتخاب واحد زندگی صداقت پیش نیاز همه درس هاست... ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۰:۳۹ 0 نظر , 238 بازدید
نتیجه گیریش با شما...
روزی مردی در راهی نماز می گذارد، مجنون بدون اینکه متوجه او شود از بین مرد و مُهرش گذشت... مرد نمازش را شکست و فریاد برآورد: چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟ مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟ ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۰:۱۸ 1 نظر , 274 بازدید
یک داستان واقعی از پسری به نام امین...
این داستان واقعی است.حتما بخوانید در تاریخ ۲۰ مهرماه سال ۶۵ جوانی به نام امین ، نامه ای برای مجله ی روز زن می نویسد و داستان عجیب زندگی خود را بازگو می کند: نامه ی اول: پسری ۱۷ ساله هستم و در خانواده ای مرفه و ثروتمند زندگی می کنم. پدرو مادرم هر دو پزشک هستند و از صبح زود تا پاسی از شب را خارج از...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۴ - ۰۰:۱۶ 1 نظر , 230 بازدید
بخونی بد نیس..
ای جوانان ، نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهید شد . ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۵۵ 0 نظر , 199 بازدید
تو خوب باش...
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند. عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند. دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست.. ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۴۵ 0 نظر , 236 بازدید
بامن...نمیگذشت؟....
پاره تنم، به تن دیگری رفتی ...! عادتم راکه می دانی ..... ؟! چندشم میشود لباسی که به تن دیگری رفته بپوشم ! تک پرم که نماندی خیالی نیست ! دیگری پرپرت میکند شک نکن ! حرفهایم ..... دلخوری هایم ..... دلتنگی هایم..... و تمام اشکهای من . . . بماند برای بعد تنها به من بگو ! با او چگونه م...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۴۲ 0 نظر , 256 بازدید
ادم و خداوند
پس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم با تو رازی دارم...... اندکی پیشتر آی ... آدم آرام و نجیب ، آمد پیش زیر چشمی به خدا می نگریست ! محو لبخند غم آلود خدا دلش انگار گریست ... نازنینم آدم!!( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) یاد من باش که بس تنهایم !! بغض آدم ترکید ..... گونه ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۳۹ 0 نظر , 205 بازدید
به سلامتی.....
به سلامتی اونایی که دلشون مث ورقه شاگرد تنبلا پاک و سفیده به سلامتی مبصرکلاس که کتک رو خودش میخورد ولی نگفت کارکی بود سلامتی همه اونایی که تو همین خاک متولدشدن،جنگیدن و جز همین خاک شدن سلامتی دلهایی که واسه هم پرپر میزنن اما همیشه سرنوشت پراشونو قیچی میکنه سلامتی اونایی که یه روز بد...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۳۷ 0 نظر , 215 بازدید
حرمت....
میــــگن واسه آرامــش خـــودتم که شـــده ببـــخش و فــراموش کن ولـــی وقتـــی از کســایی که توقـــع نــــداری میــــرنجــی،هــر چقـــدر هـــم که بخوای ببخـــشی و فـــراموش کنـــی نمیـــشه ..... انگـــار داری خــــودتو گــــول میــــزنی وقتـــــی از یـــــه دوســــت میـــــــرنجی حتــ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۳۵ 0 نظر , 239 بازدید
افسوس....
خیلی سخته بخاطرش از همه رویاهات بگذری با این خیال ک با بودنش جای همه ی آرزوهاتو پر میکنه! غافل از اینکه... ی روزی میرسه که خودش میشه دلیل حسرتت و به یادآوریه همه ی آرزوهای بر باد رفتت! ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۳ - ۲۳:۳۳ 0 نظر , 221 بازدید
مناجات...
الهی! عاجز و سرگرانم!نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم! الهی ! چون توانستم ندانستم و چون دانستم نتوانستم آه ازین علم نا آموخته! گاه در غرقم ازو گاه سوخته! ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۰۲ - ۲۲:۴۹ 1 نظر , 138 بازدید
این است...
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه , گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری! این است واقعیت تلخ روزگار ما.. ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۱/۲۹ - ۰۱:۱۱ 2 نظر , 143 بازدید
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (2)