یه پیرزنی میخواسته ازدست ملک الموت عزراییل در بره میره تو مهدکودک شروع به خوردن پفک میکنه عزراییل میاد میشینه پیشش میگه داری چی میخوری پیرزن میگه دارم قاقا میخورم عزراییل میگه هروقت خوردن قاقا تموم شد همرا من بیا بریم ده در................
تاریخ درج: ۹۳/۰۱/۱۹ - ۱۸:۰۴ ( 8 نظر , 177 بازدید )

گرفتم بعد عمری مدرکی چند واینجانب حالا شدم مهندس ندانستم که ریزد ازچپ وراست زپایین وازان بالا مهندس غضنفرگاری اش راهول نمیداد دیالاهول بده یالا مهندس تقی هم چونه میزد کنج بازارنمی ارزه باسم والا مهندس به مردقهوه چی میگفت اصغردوتا چایی قندپهلو مهندس شنیدم کودکی میگفت دردهبه مردی با چپق خالو منهد...
تاریخ درج: ۹۲/۱۲/۰۶ - ۰۷:۲۸ ( 5 نظر , 247 بازدید )

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست....این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست ان دخترچسم ابی گیسوی طلایی....طنازسیه چشم چو معشوقه من نیست ان کشورنوان وطن دانش وصنعت....هرگزبه دل انگیزی ایران کهن نیست درمشهدویزدوقم وسمنان ولرستان....لطفی است که درکلگری ونیس وپکن نیست دردامن بحرخزروساحل گیلان....موجی ا...
تاریخ درج: ۹۲/۱۱/۲۱ - ۱۳:۵۰ ( 4 نظر , 188 بازدید )

من پسرم من ازگل بهترم ..... پسرم من پسرم درس ومشقم همه خوب...پسری باهنرم حرفهای مادرم نرود از نظرم...از خوش اخلاقی من هست راضی پدرم من دخترم بچه ها من دخترم... درخوش زبانی نوبرم درخانه داری ماهرم...شریک کار مادرم چهره شاد من ببین... شیرین مثل شکرم  ...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۹ - ۱۵:۴۰ ( 2 نظر , 243 بازدید )

وابستگی یعنی میخواهمت چون مفیدی دلبستگی یعنی میخواهمت حتی اگه مفید نباشی...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۹ - ۱۵:۳۴ ( 2 نظر , 231 بازدید )

چقدرحقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند نه اراده دوست نداشتن ونه لیاقت دوست داشته شدن با این حال مدام شعرعاشقانه میخوانند...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۹ - ۱۵:۳۲ ( 1 نظر , 200 بازدید )

عدل وعدالت نیکوسست اما ازدولتمردان نیکوتر سخاوت       نیکوست اماازثروتمندان    نیکوتر تقوا            نیکوست اماازعلما           نیکوتر صبر &n...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۹ - ۱۴:۵۹ ( 2 نظر , 183 بازدید )

اززرتشت پرسیدند زندگی خود رابه چه بنا کردی؟ گفت 4 اصل اول:دانستم که رزق مرادیگری نمیخورد  پس ارام شدم دوم:دانستم که خدامرامیبیند  پس حیا کردم سوم:دانستم که کارمرادیگری انجام نمیدهد  پس تلاش کردم چهارم:دانستم که پایان کارم مرگ است   پس مهیا شدم...
تاریخ درج: ۹۲/۱۰/۲۲ - ۲۲:۵۲ ( 2 نظر , 228 بازدید )

خری امد به سوی مادر خویش...که ای مادر مرا رنجم دهی پیش برو امشب برایم خواستگاری...گر کره خرت رادوست داری خرمادرگفت ای کره خر....دوستت دارم بهتر ازجان خرک پاشدوجفتکی زد...کمی عرعرنمودوجفتکی زد گفت مادر به قربان نگاهت....به قربان چشمان سیاهت خرهمسایه را عاشق شدم من...به زیبایی نباشد مثل او خر خر...
تاریخ درج: ۹۲/۰۱/۰۹ - ۱۸:۱۹ ( 7 نظر , 320 بازدید )

دوقدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای ندارم که کنم هدیه تان یک سبدعاطفه دارم همه ارزانیتان...
تاریخ درج: ۹۱/۱۲/۲۹ - ۲۱:۵۷ ( 9 نظر , 297 بازدید )