اولین باری بود که رفتم تبلیغ خیلی اضطراب داشتم، وقتی می خواستم به خودم روحیه بدهم پیش خودم می گفتم: طوری نیست، قرار است، بروم یک روستای کوچک و مردم اهل دلی پیدا می شوند، خیلی کار سختی نیست و بعد هم کمی بی خیال اضطراب می شدم.
اما امان از آن روزی که تمام محاسبه های آدم بر عکس از آب در می آید و...
تاریخ درج: ۹۰/۰۴/۲۸ - ۱۹:۰۶
( 7 نظر , 577
بازدید )