|
پسر تنها68
(pesarmiyanali68 )
آلبوم:
بدون نام
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
58 بازدید امروز: 58
توضیحات:
غروب
یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد داد می زد : کهنه قالی میخرم دست دوم جنس عالی می خرم کاسه و ظرف سفالی می خرم گر نداری کوزه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغضش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت : آقا سفره خالی میخرید ؟
درج شده در تاریخ ۹۳/۱۲/۲۲ ساعت 15:58
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|