بیادر زیرباران صداقت، تمام هستی خودرا بشوئیم. برای ابرهای غم گرفته، سخن از آب دریاها بگوئیم. بیا باکوله باری ازمحبت، رهی تامرز خوبی ها بجوئیم. به پاس مهربانی شقایق بیا گلهای عاشق را ببوئیم. بیا با تکیه برقانون احساس، دیگرحرفی زتنهایی نگویم....

به راز عشق زبان درمیان نمی باشد. زبان ببند که آنجا بیان نمی باشد. میان عاشق ومعشوق یک کرشمه بس است. بیان حال به کام وزبان نمی باشد....

تا نگذری از جمع به فردی نرسی تا نگذری از خویش به مردی نرسی تا در ره دوست بی سر و پا نشوی بی درد بمانی و به دردی نرسی...

مادر تنها گلی است که در هر خانه به تنهایی خانه را گلخانه می کند...

زخم ها خوب می شوند اما ...خوب شدن با مثل روز اول شدن ، خیلی فرق داره ......

بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد خورشید نماینده ی فعال تو باشد بگذار پس از این همه حرافی بی ربط خط های جهان جمله در اشغال تو باشد هر چند خداوند غزل را به بشر داد تا شعر برازنده ی امثال تو باشد اوضاع جهان بدتر از آن است که بالکل مضمون غزل فلسفه ی خال تو باشد یک عمر قرار...

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟ زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن بعد از این در دل من، شوق رهایی هم نیست این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن وای بر من که در این بازی بی سود و زیان پیش پیمان ...

حق بده، آنقدرها از تو بریدن ساده نیست بی هوای تو برای دل تپیدن ساده نیست عشق تو چون کوه پشتم بود و بعد از رفتنت نعش خود را اینور و آنور کشیدن ساده نیست کاش پشتم از نگاه سرد و تلخت میشکست پیش چشم دشمنان خود خمیدن ساده نیست گفته بودی "بعد ازین در خواب میبینی مرا" دلبر خو...

زخم ها خوب می شوند اما ...خوب شدن با مثل روز اول شدن ، خیلی فرق داره ......

لایق وصلی نگردیدم به هجران ساختم خنده نامد بر لبم با چشم گریان ساختم صید دام الفت شان گشته بودم بی طمع بر جفا و جور و بیداد نکویان ساختم ای مهء دیر آشنا روزی بخوان اشعار من خون دل خورده به اوصاف تو دیوان ساختم همچو تیغون از غم و سودای عشق گلرخی سالها در گلخنی سر در گریبان ساختم چ...