کمی دروغ بگو پینوکیو...
دروغهای تو قابل تحمل تر بود !
بخاطر کودکی بود و شیطنت ...
بخاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی که ببینی یک دروغ ، چه ها میکند!
اینجا آ...
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...
برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...
برای تویی ...
عشق يعني مستي و ديوانگي
عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشک حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن ...
من در عشق تو و تو در عشق دیگری
من در یاد تو و تو در یاد دیگری
در کدام خانه این عشق را اموختی
که من ببویم تو را و تو ببوسی دیگری
باش در دنیا حتی با دیگری
تو دنیای منی حتی اگر مال من نباشی ...
تو نمیدونی ولی من میدونم
تو میری یه روزی تنها میمونم
هی میخورم قصه با دلی شکسته
با دلی پر از درد و خون میرم به گذشته
با لبی بسته از دستانم خسته
من توی قلبم اسمتو نوشتم
اما حالا برو از سرنوشتم
من که میدونم تو فکر اونی
خد...
مگذار كه عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار كه حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو كردنِ خواستنی ست كه خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دگرگون شدن.
...