زنی در خانه اش پیرمردی با ریش های بلند دیدبه آنها گفت من شما را نمیشناسنم ولی به گمانم گرسنهباشید بیایید داخل خانه تا چیزی به شما بدهمپیرمرد پرسید آیا شوهر شما خانه است زن گفتخیر او به بیرون رفته برای کاری پیرمرد گفت پس ما نمیتو آنیموقتی شوهرش آمد زن داستان را برای او گفتمرد گفت برو بگو شوهرم آمده ب...
تاریخ درج: ۹۳/۰۶/۳۰ - ۱۴:۵۷
( 5 نظر , 116
بازدید )