آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند
از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند
* * * * * * * * * *
کوچه ها را بلد شدم
رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم
آدم ها را بلد نیستم...!
* * * * * * * * * *
خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو ی...
چه خوب امشب مرا درک میکنی
آرام به پای هم میسوزیم
تاک تاکِ ساعت
سردی ِ نیمه ی اسفند
سنگین است بار غم ، امشب
تو خود سوزی میکنی برایم
من تو را نفس میکشم
درگیر تکرار توام ، از اول شب
همین که فهمیدی غم دارم
آتش گرفتی
تو میسوزی و تکرار میشوی
ولی من
می...
سلام...
امروزه در فضای اینترنت متاسفانه برخی سایتها آنقدر پوچ وبی پایه اند،که آشکارا بدونه داشتنه دانش خاصی میتوان پرده از پوچی آنها برداشت...
یکی ازین سایتها که توسط پانتورکیسم اداره میشود،که متاسفانه بسیاری از اعضائ سایت میانالی هم ،آگاهانه یا ناآگاهانه از آن مطلب میگذارند،و منبعشان ...
مختار ثقفی...
تاریخ درج:
۹۱/۱۱/۲۸ - ۰۱:۳۹ 47 نظر , 1072
بازدید
دوستان همانطور كه مي دانيد بنا به هموطني و دوست داشتن شماها و همدردي كه همواره با هر ايراني فارغ از زبان و فرهنگش داشته ام . هدرم را به نفع زبان مادري تا 2 اسفند تغيير دادم.
اما به عنوان كسي كه علاقه دارم همه ما به حقوق اساسي امان برسيم. ذكر نكته اي را براي دوستان عزيزم ضروري مي دانم. در صفحه چپ لو...
پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها
را بخوانید. 1) درکدام جنگ ناپلئون مرد؟ در اخرین جنگش 2) اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟ در پایین صفحه 3) چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آن که ترک بردارد؟ زمین بتنی خیلی سخت...
قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش ؛ دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .
وقتی پشت سر پدرت از پله ه...
زانوهامو بغل کرده بودمو نشسته بودم کنار دیوار
دیدم یه سایه افتاد روم
سرم رو آوردم بالا
نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم
تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد
گفت:تنهایی
گفتم:آره
گفت:دوستات کوشن؟
گفتم: همشون گذاشتن رفتن
گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!
گفتم:اشتباه ک...
علی حنیفه
بهنام سلیمی
چاپ پارسا (برادران مرادی)
ا-قنبری
*هادی نصیری *
مهتا جون 1
باشگاه تکواندو پومسه میانه
فوق لیسانس
سید مرتضی اهری
*سحر تنها*
نوروز شهماری
جاوید403
مهدی مهدی
سپیده شیویاری
shadiiiii mrz
سعید تبریزی
مجید وحیدنیا
-_--_-mAhDi---GH -_--_-
باشگاه پرورش اندام ذوالفقار
سعید شکوری کهی
ruzbeh )
ارسال پیام به ایشان
خانه
مطالب(5)
دوستان (110)
گالری تصاویر (32)
کلیپها (0)
نظرسنجی (0)
*..*lı...Ə_r_m_i_t_Ə...ıl*..*
ÖzƏl QıZ * ..... * اؤزل قیز
حامد رستمی کیا
مختار ثقفی...
ایرانی ام دوست عزیز
یسنا...(چون میگذرد...غمی نیست)
ı*..*lı...ƏidƏ...ıl*..*ı
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.