درباره من
بار خدایا
ما را از نمازگزارانی قرار بده که با تو مناجات می کنند وتو با انان نجوا می کنی، باتو به سخن می نشینند وتو با انان در زرفای خردهاشان سخن می گویی، تابلکه از ناحیه ی چشمها، گوشها ودلهایمان از نور روشنایی برگیریم
منزهی تو،
ای کسی که نزد هر جاهل شناخته شده ای (معروف عند کل جاهل )،
بلکه هر موجودی بوسیله ی تو شناخته شده(تعرفت لکل شی)،
ما را به حق خودت عارف گردان وبه سوی خویش مشتاق فرما،
واز روی آوری به غیر خودت بی میل کن،
به حق همه ی پیامبران و مقربان درگاهت ،به ویژه حضرت محمد و آل اطهار او
====================
**********************
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند
آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد وارد خانه ی پر
مهر وصفامان گردد
شرط وارد گشتن شستشوی
دلهاست
شرط ان داشتن
یک دل بی رنگ وریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
و به یادش با قلم سبز بهار
مینویسم
ای دوست خانه ی دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه ی دوست کجاست
------------------------------------
*ورود امام زمان "عج الله تعالی فرجه الشریف" ممنوع*
*یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند
*
*هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند*
*لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود...
برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند *
*از اینکه داییش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخور بود*
* *
*کاش می آمد ...
خیلی از کارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئیس ...*
* *
*خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم میکرد که حتما بیایند
اگر نیایید دلخور میشوم*
* *
*دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد. همه باشند و خوش بگذرانند*
* *
*تدارک هم دیده بود*
* *
*آهنگ و ارکست هم حتما باید باشند، خوش نمی گذرد بدون آنها!!!؟*
* *
*
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام *
* *
*چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود *
* *
*آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود*
* *
*
همان شبی که هزار شب نمیشود*
* *
*همان شبی که همه به هم محرمند*
* *
*همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود *
* *
*این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست*
* *
*آهان یادم آمد. این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید*
**
*همان شبی که داماد هم آرایش میکند. همه و همه آمدند حتی دایی و
*
*اما ..................... کاش امام زمانمان "عج" بود*
* *
*
حق پدری دارد بر ما...*
* *
*
مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟*
* *
*
عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.
به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند:*
* *
*
(ورود امام زمان"عج" اکیدا ممنوع!)*
* *
*
دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک!*
* *
*
ولی ای کاش کاری میکردی تا من هم می توانستم بیایم... *
* *
*مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید *
* *
*(آخه امامان پدر معنوی ما هستن)*
* *
*دخترم من آمدم اما ...
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت*
* *
*و برای خوشبختی دختر دعا کرد!!*
* *
حضرت زهرا سلام الله علیها :
کسی که عبادتهای خالصانه خود را به سوی خدا فرستد ،
پروردگار بزرگ بهترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد
بحار الانوار ، ج 70 ، ص 249