درباره من سرآغاز سخن نام خدایی است
که غفار و خطا پوش و کریم است در مخصوص رحمت را کلیدی است که بسم الله الرحمن الرحیم است ************************* شهید حاج عباس عبدالهی اهل شهر مرند در آذربایجانشرقی در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهه های جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود. چند سال پیش هم که بازنشسته گردید و میتوانست روزهای استراحت و آرامش خود را در کنار خانواده سپری کند. سه دختر و یک پسر از ایشان به یادگار ماند. شهید عبدالهی با این حال و علی رغم اینکه جانباز نیز بود و از لحاظ جسمی دچار مشکلاتی بود و حتی جراحی سنگین نیز داشت اما بدون هیچ ادعایی و چشمداشتی عازم دفاع از حریم اهل بیت (ع) شد. حاج عباس همچنان که همیشه میگفت و آرزو داشت به دنبال دوستان شهیدش بود و در نهایت به آروزیش رسید و در یک کلمه یک رزمنده واقعی بود. حاج عباس عبدالهی را باید خیلی از دانش آموزان در کنار اروند رود در حالی که در مداحی با دانش آموزان سخن می گفت به یاد داشته باشند همیشه در کارروان راهیان نور که هر شب برای راویان مداحی می کرد وگلایه می کرد که چرا از قافله شهدا جامانده است. حمید صدر از دوستان این شهید میگوید: همیشه آرزوی شهادت در سرداشت از همه می خواست برایش دعا کنیم به آرزویش برسد یادم نمی رود وقتی صبح برای اعزام به اروند کنار وشلمچه بودیم با راویان عزاداری می کردومیاندارمان نیز حاج عباس وسید ابوالفضل ایرانی بود بعد از مداحی برایش گفتم روزی می رسد برایت یادواره می گیرم خداوند تورا به آرزویت برساند که مارا به یاد شهدا انداختی لبخندی زد وگفت فکر نکنم ، ما لیاقت شهادت را نداریم لبخندی دوباره زدوسوار ماشین شدکه در همین عکسی که با عصا داشت راه می رفت از اوبه یادگار گرفتم همیشه متوسل به بانو فاطمه زهرا (س) می شد چه خوب هم متوسل شد طعم جانبازی را کشید وطعم اسارت و طعم مزار بی نشان را نیز مانند مادرش فاطمه زهرا (س) را نیز کشید خوش به سعادتش . روحش شاد وراهش پرره رو |
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (1)
|