این خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم یکی از خاطرات بامزه دوران کودکی منه الان هم که الانه به فکرش میوفتم ناخداگاه خندم میگیره
یکی از روزهای خدا که تا اونجای که یادم میاد تابستون بود چون که داداش وسطیم که از من 5 سال بزرگتره درساش تموم شده تعطیلات تابستانیش بود فکر کنم چهارم یا پنجم ...