ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است
ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز استامروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست . هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیستهر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیستبر مرده دلان پند مده خویش نیازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیستبا مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیستخشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیستجایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیستصد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید