روح انسان پاره ای از روح خداست .
کسی که حقیقت جاودان را درک کرده است ،
به بی مرگی ملحق شده است .
تن آدمی چیزی است که خواهی نخواهی نابود خواهد شد ،
اما چیزی در این قالب است که ماندنی است.
مرواریدی در این صدف است که خواستنی است.
هستی، طالب این مروارید است .
همین مروارید است که میگوید:
" انا الحق " .
این مروارید ، پاره ای از روح خداست ،
نفخه الهی است.
غواصی که به این مروارید دست پیدا میکند ،
با اقیانوس هستی به وحدت میرسد .
آن گاه ، او در هر حباب وموجی دریا را میبیند .
کسی که به درون خویش نگاههی می اندازد ،
به تدریج به مرحله شهود میرسد.
کسی که خود را بشناسد ، خدا را شناخته است .
بنابر این به تدریج جای فکر را با شهود عوض کن .
به جای فکر ،شهود خود را تقویت کن ....
اهل شهود ،حقیقت را نمیدانند ،بلکه آنرا میبینند .
میگویند :
روزی ابوعلی فیلسوف با شیخ ابو سعید ابو الخیر عارف دیدار کرد .
در این دیدار بود که بو علی شیفته ابو سعید شد .
پس از این دیدار یاران بو علی از وی پرسیدند :
شیخ را چگونه یافتی ؟
او جواب داد :
هر چه ما میدانیم ، او میبیند ....