از هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم.
هر روز چیزی را تَرک کردم و هر روز
چیزی مرا تَرک کرد. با هر تَرکی، خاکِ
تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن
رویید، بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی.
پریدن با پرهایی نا ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۰/۱۰/۲۲ - ۱۹:۳۷ 35 نظر , 1662
بازدید
زن تا ماه رکاب زد
قاضی گفت: به ما خبر رسیده که تو در خواب سوار دوچرخه ات می شوی
و تا ماه رکاب می زنی!
درست است؟
زن گفت: بله
قاضی گفت: گزارش داده اند دوچرخه ات را پشت خیالت پنهان می کنی!
درست است؟
زن گفت: بله
قاضی گفت: شنیده ایم در خورج...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۰/۰۱/۰۴ - ۱۸:۳۳ 32 نظر , 1154
بازدید
نوروز، تعریفِ "زمان" ذیل "فرهنگ" است؛ جایی که اجداد ما مچِ زمان را درست در بزنگاه تکرارهای ملالانگیز و ابدی خود گرفتهاند. زمان، یک امتداد متغیر نیست، یک امتدادِ تکراریست. این را اجداد ما فهمیدند.
این درست یکی از همان جاهاییست که قدرت فرهنگ و کارکردهای آن، رخنمایی می&...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۱۲/۳۰ - ۱۸:۰۱ 17 نظر , 813
بازدید
خدایا امروز روز من است........
روز تولدم ...
کاش به زبان می آوردیم حرف ولبخندهای دلمان را...
عمر ...روزها ولحظه ها کوتاه تر از آن است که نگوییم "دوستت دارم"
نگاه کن ...
دنیا پر است از دوستت دارم های زنده به گور شده ای که هرگز شنیده نشد!
من یک زندگی جادویی می گذرانم و فقط می توانم...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۰۹/۲۳ - ۰۰:۰۰ 70 نظر , 706
بازدید
دختری دلش شکست
رفت و هرچه پنجره
رو به نور بود بست
رفت و هرچه داشت
یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه ی زباله ریخت
پشت در گذاشت
صبح روز بعد
رفتگر
لای خاکروبه ها یک دل شکسته دید
ناگهان
توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشم های خسته اش
...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۰۸/۰۸ - ۲۰:۵۸ 25 نظر , 799
بازدید
.به یاد تو ...برای توسلام.سلامی به لطافت آب وشفافی آینه.سلامی به گرمی عشق و حرارت خورشید...سلامی به صداقت باران ...یادت عزیز است.آنقدر عزیز که حرارتی در وجودم افتادوپس از مدتها دست به قلم شدم تا از نازکی دلشقایق،وسعت خیال پروانه،ساز ناکوک زمانه،سر سودایی شمع واضطراب ثانیه ها واژه بدزدم.هوس کردم از...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۰۷/۱۲ - ۱۹:۴۳ 36 نظر , 553
بازدید
در و دیوار دنیا رنگی است
رنگ عشق ...
خدا جهان را رنگ کرده است
رنگ عشق ...
و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک
نخواهد شد
از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای
خواهد گرفت و رنگی خوا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۰۳/۱۶ - ۱۲:۲۲ 22 نظر , 1067
بازدید
روزی صوفی از میان جنگلی می گذشت.
روز گرمی بود و احساس تشنگی می کرد.
او به یکی از پیروانش گفت: چند ساعت پیش از کنار رود
کوچکی عبور کردیم، کاسه من را بگیر و به آنجا برو و برای من
کمی آب بیاور.
شاگرد مسیر را برگشت تا برای او آب بیا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۹/۰۲/۰۷ - ۲۲:۰۷ 18 نظر , 856
بازدید
رو به رو بودن با عشق، جگر میخواهد
روز میلاد من است آمده ام دست کشمبه سر و گوش عرق کرده دنیای خودمقول دادم که در این شعر فقط من باشمتا خودم با همه خود باشم و تنهای خودم رد انگشت تو بر سینه سیب است هنوزمن غلط کرده و مغضوب خداوند شدمبعد ا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۸/۰۹/۲۳ - ۱۶:۴۱ 76 نظر , 1225
بازدید
گاهی وقتا ......گاهی وقتا
گاهی وقتا نمیتونی چیزی بگی باید ببینی ولی حرف نزنی ................
گاهی وقتا دلت میخواد از سینه بیاد بیرون تا خیلی
چیزهارو نبینی با چشات
گاهی وقتا لازمه لبخند بزنی و به راحتی از کنار ی
موضوع رد شی و به روی خودت نیاری ؛
گاهی وقتا لازمه که دست دشم...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۸/۰۵/۰۶ - ۱۱:۴۷ 38 نظر , 976
بازدید
به ما گفتند باید بازی کنید
گفتیم با کی؟ گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟ سوت آغاز بازی رو زدن
فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سرهم به ما گل میزد
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیازها برابر بود
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت:
نگران...
زیباترین لباسی که می تواند زن را بپوشاند؛بازوهای مردیست
که دوستش دارد ...!به رنگ رویا ...
کی گفته رویاها دست نیافتنی اند ؟؟؟اتفاقاً ، من یه رویا دارم
به رنگ آبی به وسعت تمام آسمونها
یه رویا دارم سبزِ سبز ، به پهنای یه دشت ...
من یه ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۸/۰۳/۱۰ - ۱۲:۴۴ 30 نظر , 901
بازدید
بی بند و باری من و باران...بارانسر به هوایی شب و پل در خیاباناین شهر از گیجی من رودست خوردهکه دُور می گیرد مرا میدان به میداندنیا مرا در آرزوها "پارک" می کردوقتی که گل/می چیدم از ترس نگهبانوقتی که چنگ انداختم در صورت مرگوقتی گرفتم زندگی ام را به دندانبا بی سوادی ام خدا را حفظ کردممثل ح...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۸/۰۱/۰۶ - ۲۳:۰۹ 32 نظر , 925
بازدید
من،مرگ را زیسته ام
مرگ را دیده ام من
در دیداری غمناک
من مرگ را به دست سوده ام
من مرگ را زیسته ام
با آوازی غمناک
غمناک
وبه عمری سخت دراز و سخت فرساینده
آه!
بگذاریدم!
بگذاریدم!
اگر مرگ
همه آن لحظه ای آشناست که ساعت سرخ
از تپش باز می م...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۲/۰۳ - ۱۸:۱۸ 47 نظر , 918
بازدید
بشنو ای محبوب که مقصود آفرینش تویی
نقطه مرکز و محیط کائنات تویی آن مشیت و فرمان
که بین آسمان و زمین در حرکت است تویی
بسیط و مرکب تویی من ادراک را در تو آفریدم
تا آیینه دیدارمن باشد
اگر مرا ادراک کنی خود را نیز در خواهی یافت
اما اگر در سو...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۳:۲۹ 28 نظر , 813
بازدید
این من هستم که وفادار خواهم ماند ،
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم ،
این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به
آن دور دستها چشم میدوزم…
تو مرا می فهمی
من تورا می خواهم
و همین ساده...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۲۷ - ۱۸:۴۲ 27 نظر , 765
بازدید
از دل من بگذر وبگذار..............................
روزی خواهم رفت.....شاید هم شبی ....کسی چه می داند ......
در فصل و ساعتی مقرر که شاید تنها مرادِ این دلِ بی مرادم باشد ....
مگر فرق می کند کِی باشد ؟؟
شاید آن روز آماجِ برف باشد و دلِ آسمان چون دلِ سرد...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۲۴ - ۲۱:۱۴ 20 نظر , 686
بازدید
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
در دل بریان منآتش مزن
رحم کن بر دیدهی گریان من
دیدهی گریان من پرخون مدار
در نگر آخر بهسوز جان من
سوز جانم بیش ازین ظاهر مکن
گوش میدار این غم پنهان من
درد ا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۲۲ - ۱۶:۵۱ 19 نظر , 646
بازدید
زهی به عشق رسیدی ز عقل و هوش برونی
ز عشق جامه دریدی به گاه سر به ربونیچه عشقی و چه جنونیبرون ز خویش بجستم درون بدیدم و رستم
چه میل و عشق شدستم به جست و جوی درونیچه عشقی و چه جنونیشکست کشتی صبرم هزار بار ز موجت
سری برآر ز موجی که موج ق...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۱۹ - ۱۸:۰۳ 18 نظر , 724
بازدید
رو به بالا و روبه پایین نماز می خواند
رو به چپ وروبه راست رکوع می رفت
به پس و پیش و به زیروزبر قنوت می خواند
می چرخیدوسلام می داد.می رقصیدوبه سجده می افتد
خداگفت:چه می کنی با این همه شوروبا این همه بی پروایی؟
می خواهی به دیگران بگویم چه ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۱۸ - ۱۹:۴۸ 26 نظر , 753
بازدید
تو ای جان ودل من ،هستی من تو ای در شام غمها ، مستی من تو ای بنشسته با خون در وجودم تو ای امید و عشق و تار و پـــودم تو در چشم منی ، هر جا که هستم تو را هر جا که هستی ، می پرستم شرابی ، شعر نابی ، هر چه هستی مرا از هـر چه غــیر از خود گســست...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۱۰ - ۲۱:۱۲ 18 نظر , 674
بازدید
چشمانت چون رود غمهاست
دو رود آهنگین که مرا با خود میبرند
به فراسوی زمان ها
دو رود آهنگین و گم گشته
ماه من!
که مرا نیز گم کرده اند!
و فراتر از آن دو
اشک سیاهی ست
که آهنگ کلامم را جاری ساخته...
چشمانت
توتون و شراب من!
و آن جام دهم...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۸ - ۱۹:۰۳ 26 نظر , 654
بازدید
دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید .
سال های سال گذشته بود و او
هنوز همان دانه ی کوچک بود .
دانه دلش می خواست به چشم
بیاید اما نمی دانست چگونه .
گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت .
گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ ها
می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۷ - ۱۹:۰۱ 28 نظر , 715
بازدید
روح سرکشم در بند لحظه ها فقط به جان ثانیه ها شلاق میزند
تا در نبود تو به تیک تیک قلبم جواب بدهد ...وبرای خود سودای
نفس را به فراموشی بسپارد .....وفکر اینکه چه بودم ....وچه خواهم کرد
واین پیله ی تن را برای پروانه بودن چطور به ابریشم
نقر...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۶ - ۲۱:۱۰ 21 نظر , 643
بازدید
زندگیِ ما چه خواهد شد؟ اهداف ما،
آرزوهای ما، وابستگی و اعتقادات ما چه خواهد شد؟
سرانجاممان چه خواهد شد؟زندگی تمام چیزهایی را که برایت مهم جلوه میدهد
را یکی یکی از تو میگیرد.
و تو با چنگ و دندان و زحمت یکی یکی آنها
را بدست آوردی و به آنها میبالی.
اما زندگی برای وابستگی های تو ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۴ - ۱۵:۵۰ 34 نظر , 716
بازدید
گفت باید قربانی کنی تا عبور کنی
گفتم قربانی میکنم
گفت باید وابستگی هایت را قربانی کنی
گفت قربانی میکنم
گفت کافی نیست باید قربانی کنی
گفتم من هایم را قربانی میکنم
گفت کم است باید قربان...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۱۰/۰۲ - ۱۶:۲۶ 43 نظر , 1057
بازدید
پپپپپ
پپ
به تماشای خود نشسته امبه تماشای آن ناف مهری که مرا خون دادتا به زندگیبه کودکیبه بودنهستی و عشقبه شادی،گریه و بغض وصلم کندمن وصل شدمبالیدم و پر کشیدم تا قهقهه هاتا رهایی بادکنک ها و شور لحظه هاتا شمردن پنجتایی دوستت دارم هاتا گستاخی های کودکانه و آغوش گرم مادرانهتا دغد...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۲۳ - ۰۰:۰۱ 66 نظر , 707
بازدید
وقتی که معشوق می بیند که عاشق
او را به نهایت درجه دوست می دارد.
معشوق خود عاشق عاشق می شود.
پس عاشق به مقام معشوقی ارتقاء می یابد
و معشوق به مقام عاشقی می رسد.
ذهن فنا (نابود) میشود
و عاشق و معشوق با یکدیگر یکی می گردند.
و ا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۲۱ - ۱۸:۵۴ 23 نظر , 626
بازدید
دوام بیاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به
باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ،
کم آوردی .
در ذهنت مرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ،
زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ،
جولان می دهند...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۱۶ - ۲۰:۵۳ 14 نظر , 772
بازدید
موجودی در من زندگی میکند
که ای کاش هایش همیشه دَمار از حوصله هایم در می آورد...
خواستن هایش را لجوجانه با من در میان میگذارد
و پایش را مثلِ بچگی هایش محکم
به زمین میکوبد که همان....
همان را هر جور که باشد...
میخواهد...
آنهم فقط....
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۱۵ - ۲۳:۲۸ 24 نظر , 620
بازدید
قصه از هر کجا شروع بشود مهم نیست،
همیشه همه چیز با تو تمام می شود.
پاییز طلایی برگ ریز هم.
شانه که می کنی موی پاییز را،
هلاک انگشت هایت می شوم،
دلم شانه می خواهد... شانه هایت را.
گفته بودی که آبشار بلند و سیاه رنگ یلدا را دوست ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۱۴ - ۲۱:۴۳ 22 نظر , 695
بازدید
گاهی به جایی میرسی که احساس میکنی
همه یِ آموزشهایی که تاکنون دیده ای،
راهی به ترکستان بوده است. گاهی احساس
میکنی معلمان و والدین تو، که تو را برای بالا رفتن
از این نردبان تشویق کرده اند، همه در خوابی
عمیق فرو رفته اند.
این راه، راهی...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۰۹ - ۲۰:۳۴ 42 نظر , 646
بازدید
تقدیم به تو که بدون هر نام و هر واژه ای
برایم حضوری پاک داری.
بالهایم را گشوده و آماده پروازم
آیا با من همسفر خواهی شد؟
من همسفری میخواهم همراه
و همراهی میخواهم راهوار
سفری از عشق تا جاودانگی
سفری از امروز تا هر فردای نا رسی...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۹/۰۵ - ۲۳:۰۴ 44 نظر , 644
بازدید
سر ساعت قرار بیقراری را نمیفهمیدری وامانده و چشم انتظاری را نمیفهمیشده یک ثانیه یک قرن بر تو بگذرد؟ هرگزتو اصلن معنی لحظه شماری را نمیفهمیهزارن حرف دارد خاطره با هر نگاه خودسکوت عکس های یادگاری را نمی فهمیسرم بر شانه ی دیوار مثل هر شب دیگردلیل...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۸/۱۸ - ۱۴:۵۱ 32 نظر , 677
بازدید
زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گلهای سرخ دنیا
متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم
گلسرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را
از یاد ببریم و جرات زندگی ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۸/۱۵ - ۱۹:۰۱ 30 نظر , 667
بازدید
من از آغاز نمیترسم
من از پرواز نمی ترسم
من از آغاز یک پرواز بی احساس می ترسم!
من از تکرار نمیترسم
من از انکار نمیترسم
ِ ِ من از تکرار انکار همین احساس میترسم!
من از سوختن ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۲۸ - ۲۰:۰۸ 25 نظر , 663
بازدید
دلم آغوش گرم و عشق یک پروانه می خواهد
غمی دارد دلم شرحش فقط افسانه می خواهد
به پای خواندنش هم گریه ی جانانه می خواهد
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمی بارد
برای گریه کردن، مرد هم یک شانه می خواهد
شبیه شمع تنهایی ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۱۹ - ۱۴:۱۹ 26 نظر , 638
بازدید
ای که از بندگانت بسیار زود راضی می شوی
ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت
مالک چیزی نیست .
آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه
بخواهی می کنی .
ای که نامت دوای دردمندان و یادت شفای
بیماران است و طاعتت بی نیازی از هر چه در جهان ،
ترحم کن به کسی که سرمایه ا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۱۳ - ۲۰:۱۹ 23 نظر , 608
بازدید
ننویس
از این به بعد
تمام بغض هایت را
اشک هایت را
نرسیدن هایت را
نبودن ها را، نشدن ها را
دلتنگی ها، حالهای خراب، اوقات غبار گرفته را
چشمان بارانی ات را
ننویس به نام من! ننویس پای دل خسته ام!
همان که خسته اش کردی...
از خودت، از خ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۱۱ - ۲۰:۴۲ 29 نظر , 613
بازدید
رجعت پیکر شهید "سلطانعلی عبدالهی نیک آبادی" به زادگاهش شهرستان میانه پس از ۳۳ سال غربت، پیکر مطهر شهید "سلطانعلی عبدالهی نیک آبادی" به زادگاهش "میانه" باز میگردد.
مراسم استقبال از پیکر مطهر این شهید والامقام روز جمعه ۱۳ مهرماه راس ساعت ۱۰ صبح در فرودگاه بینالمللی شهید مدنی تبریز...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۰۷/۱۱ - ۱۱:۵۰ 13 نظر , 807
بازدید
گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم
قالبم، عقلم، حیاتم، جان گویا چیستمآدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟
معنی ام یا صورتم، یا مسما چیستمدرچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟
آتشم، خاکم، نسیمم، آب دریا چیستمعاقلم، دیوانه ام، در فرقتم یا در وصال
نیستم، هستم، نه بر جایم، نه بی ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۶/۲۶ - ۱۸:۱۶ 30 نظر , 872
بازدید
باهرکه وفا کردم صد جور و جفا دیدم
از غیر بدی دیدم ، از خویش خطا دیدمبیمار فراوان و درمان نبود جز تو
هر سو که نظر کردم، محتاج شفا دیدمدر کنج قفس بسته ، دلمرده شد از پرواز
بال و پر خون آلود بر مرغ هوا دیدمعاشق به جهان کم شد معشوقه نمیبینم
دل...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۶/۲۰ - ۱۸:۲۶ 28 نظر , 1076
بازدید
عاشقان مستنـد و ما دیـوانه ایم
عارفان شمع اند و ما پروانـه ایـم
چون نداریم با خلایق الفتـی
خلق پنـدارنـد ما دیـــوانـه ایـم
در ازل دادند چون جام الست
تا ابـد ما مست آن پیمانـه ایـم
ظاه...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۵/۱۵ - ۲۲:۴۶ 22 نظر , 604
بازدید
هر چقدر کمتر
جواب انسان های منفی رو بدید
از زندگی با آرامش بیشتری
برخوردار خواهید بود...
به خاطر حرف مردم زندگیتو خراب نکن
این مردم اگر پیامبر هم بودند
هزار ایراد از کار خدا میگرفتند ؛
شما که جای خود دارید...!!
...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۰۵/۰۸ - ۱۹:۲۶ 21 نظر , 978
بازدید
حقیقت نه به رنگ است و نه بو،
نه به های است و نه هو،
نه به این است و نه او،
نه به جام است و سبو
نه مرادم نه مریدم ،
نه پیامم نه کلامم،
نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۵/۰۶ - ۲۲:۳۸ 21 نظر , 500
بازدید
قدیما بیسکویت هاهم با وفابودند
«مادر» !
اما الآن بیسکویت هاهم بی وفاشدن
«های بای»...!! نیومده میره.......
سلام خداحافظ
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر
میومد!!
نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش...
سامان4شیردل
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۳۱ - ۱۹:۵۲ 27 نظر , 899
بازدید
به نام خدا ...
همه می دونید که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه ...
و از بیرون صورت دندوناش معلومه ... یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته ...
بیمارای جزامی چهره های خیلی ...
سایه-91
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۲۸ - ۰۱:۳۱ 24 نظر , 700
بازدید
صبحت بخیر عزیزم!
« داستان زندگی پسری که در 16 سالگی عاشق
دختری میشه . پسر نوشته چنان دیوانه وار
عاشقش شده بودم که به اصرار زیاد تونستم پدرمو
قانع کنم که بریم خواستگاری. اما پدر دختر مخالفت
کرد. برای اینکه منو از سر خودش باز کنه، گفت ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۲۷ - ۱۶:۵۵ 18 نظر , 625
بازدید
خدا کسی که احساسش کند، نداشت
هرکسی گمشده ای دارد
و خدا گمشده ای داشت
هرکسی دوتاست
و خدا یکی بود
و یکی چگونه می توانست باشد؟
هرکسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست
و خدا کسی که احساسش کند، نداشت
عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۲۶ - ۲۱:۵۲ 15 نظر , 521
بازدید
کاش میان این همهمه و شلوغیِ این جماعت لاکردار
خدایی هم بود برای تنهاییِ بی رحم من ...
برای تسکین این قلب مریض ...
که بگوید : هیس ؛ آرام باش ؛
خبری نیست....
بخندد ...
هی بگوید که هوایت را دارم...
باز بگوید :
که بعد از همه...
alone girl
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۲۱ - ۰۷:۵۵ 21 نظر , 637
بازدید
چقدر تلخ میشوم روزهایی که زمین و زمان،
چنگ میزنند به دلم..
این روزها تلخ تر از همیشه ام.. تلخ تر از مزۀ گس غروب
یک روز آخر هفته، درست وسط پاییز.. انگار «من» بودن
را یادم رفته است.. انگار «تو» بودن را هم یادم رفته است..
این آخری را محال است باور کن...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۱۷ - ۱۷:۳۱ 21 نظر , 578
بازدید
پر از اندوهم و مست از می ناب
بیا تا با تو راز دل بگویم
به اشک دیدگان زنگ درون را
چو موج از سینه ساحل بشویم بیا ای آرزوی من که امشب
شوم از بوده ونابوده غافل
بیا سنگ صبور من که غمها
کشیده سر برون از خانه دل من امشب...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۱۴ - ۲۲:۴۸ 21 نظر , 1067
بازدید
کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟
گفت:در رفتنِ من
کوه پرسید:و من؟
گفت در ماندنِ تو
بلبلی گفت:و من؟
خنده ای کرد و گفت:
در غزل خوانی تو
آه از آن آ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۱۳ - ۲۰:۴۷ 27 نظر , 502
بازدید
ای پـــــــــــــــــیر خرابات که میخــــانه ندیدی!
ویرانه دل مــــــــــــــــاست تو ویــــرانه ندیدی!ای رند غزل پـــوش که بر ســـــنگ سرت خورد
از دوست چه دیدی که ز بــــــــــــیگانه ندیدی؟
ای بی خبر از خـــــــانقه از خویـــــش حـذر کن
در محبس تن، شرزه ی شــــــــــــیرانه...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۱۱ - ۲۳:۱۵ 18 نظر , 851
بازدید
چه بوی خوشی میدهد این جامهی قدیمی
این پیراهن آبی
این همه پروانهی قشنگ در قابِ نامهها،
این چند حبهی قند در کنج روسری
قاب عکسی کهنه
بر رَف گِلاندود بیآینه،
و جستجوی خط و خبری خاموش
در...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۹ - ۱۳:۱۸ 22 نظر , 514
بازدید
از که برای چه بنویسم وقتی دور دست های خیال
من از رویای تو خالی است. این روزها دانستم که
نجوم را دوست دارم، علم اسطرلاب را، دور قمری
و مدار شمسی را، ستاره و سیاره و سیاه چال را ...
اینجا زمین در قلب تو می تپد و تو خورشید سر به هوای
کهک...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۸ - ۱۵:۰۰ 26 نظر , 650
بازدید
عاشق نشدی زاهد ، دیوانه چه می دانی
در شعله نرقصیدی ، پروانه چه می دانی
لبریز می غمها ، شد ساغرِ جان من
خندیدی بگذشتی ، پیمانه چه می دانی
یک سلسله دیوانه ، افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو ، افسانه چه می دانی
من مست می عشقم ، و از...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۴ - ۱۷:۱۱ 26 نظر , 732
بازدید
اگر به خانه من آمدی
برایم مداد بیاور، مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۳ - ۱۸:۱۱ 22 نظر , 552
بازدید
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش
همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد
را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به
بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۴/۰۲ - ۱۹:۱۶ 24 نظر , 600
بازدید
می دانی؛
من نشسته ام، شمرده ام. دلتنگی اولین حس دنیا نیست.
اولین حس یک رابطه نیست. یک رابطه هیچ وقت با دلتنگی
شروع نمی شود. من اول تو را می بینم. خوب که نگاهت
می کنم در تمام تنم رسوخ می کنی و چنان دلم را
می لرزانی که دیگر نگاه هیچ کسی...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۳۱ - ۲۰:۱۳ 28 نظر , 544
بازدید
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای
بسته که دور تا دور زندگی
را گرفتهاند. نمیشود از دیوارهای دنیا بالا رفت. نمیشود
سرک کشید و آن طرفش را دید. اما همیشه نسیمی از
آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک میدهد. کاش این
دیوارها پنجره داشت و ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۳۰ - ۱۰:۴۰ 49 نظر , 509
بازدید
"قلبم درد میکند"برای بدبختی های جامعه
برای بی قانونی ها
برای سرخوردگی ها
برای نداشته ها و داشته ها
برای کودکی که در سطل زباله دنبال یه تیکه نان میگردند "قلبم درد می کند"برای زنی که جوراب به دست و
التماس میکند ازش خرید کنیم
برای پیرم...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۲۸ - ۱۸:۴۳ 19 نظر , 601
بازدید
رهگذران .....
زیرسایه ی دلم لختی بیاسایید...
شاید در این هنگام از شاخه های رنج کشیده ام
قطره ای خستگی بر تنتان ببارد .....
و بفهمید که هنوز با همه خستگی هایم ,
استوارم و سایه ای دارم که ماوی رهگذران است....
&...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۲۷ - ۲۱:۲۶ 13 نظر , 501
بازدید
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم
مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن میترسید
خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود
هرچه من نقشه ک...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۲۶ - ۲۱:۴۵ 17 نظر , 470
بازدید
وقتی در سکوت مبهم شب دلتنگ باشی
یه شعر ناب می توونه بغضهزار ساله ات رو بشکنه و وزش نسیم
نوازشگر اشک های غلطان روی
گونه هات باشه در لحظاتی که احساس
می کنی از کلام دل، عشقی خالص به نگارش درآمده...و شاید از دل تو ...انگار یه جاهایی ا...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۷/۰۳/۲۵ - ۱۵:۵۵ 25 نظر , 473
بازدید